آیرال خبر
نوشتن اعجاز میکند و این معجزه در همه جوامع زندگی بشری جلوه مییابد و از آن جایی که کمرنگ ترین جوهرها از قویترین حافظهها ماندگارتر است، هر نوشتهای میتواند میراث دار تفکر بشریت باشد.
اما به شرطی که چنان بامحکم نوشته شود که نتوان ان را پاک کرد!
نوشتهای که بر کاغذ جاری میشود، پلی است که بی پروایی ذهن آدمی را در قالب کلمه به اثبات میرساند. و چه ماجرا هایی که همین قلم برای انسان به ارمغان میآورد، چه سفرهایی که به نا کجا آباد میرود و چه سوالاتی که در پستوی ذهن آدمی ثبت شده و با همین قلم و نوشتن به پاسخ میرسد.
قلمی که قرآن به نام آن قسم خورده و از معجزات بعثت پیامبر (ص) محسوب میشود، از ابتدای شکل گیری تمدنها، انسان به نوشتن میپرداخت و این نوشتهها شامل هر مسئلهای اعم از ثبت رویدادهای روزانه و وقایع یومیه تا وضع قوانین دولتی و حکومتی میشد.
هر چیزی در جهان تاریخچهای دارد حتی اگر تاریخ زایش آن، محل اختلافِ علما و انگیزهی وجودیاش در هالهای از ابهام فرورفته باشد. یکی از همین چیزهابعد پیدایش قلم ونوشتن کتابت مدادپاککنهایی است که به نظرم در این سالها اگر نگوییم تاثیراتش از جنگ نرم بیشتر بوده، کمتر هم نیست. همین ابزاری که وقتی کوچکتر بودیم برای داشتنش سر و دست میشکستیم. غافل از اینکه سرگرم قربان صدقه رفتنِ آلت قتالهای بودیم که قرار بود گریبانگیر بسیاری از قلم به دستانِ آینده شود. بی شک رسالت قلم و انتقال این اندیشهها از مهم ترین کارها است و این صاحبان قلم را وارد مسئولیت سنگینی میکند، چون هر یک از این نویسنده ها در قبال سطر سطر خط هایی که به رشته تحریر در میآورند، مسئول اند و باید پاسخ گوی جریان فکری جدیدی که به راه میاندازند، باشند.
هیچ تقدیر و سپاسی نمیتواند از پس جبران زحمات این قشر از اجتماع بربیاید. رسالتی که بر دوش صاحبان قلم است چیزی نیست که در توصیف بگنجد
اما حاشیه ای پررنگ تر متن مستولی قلم است وان پاک کن است
فلسفهی وجودی مدادپاککنها، اعتراضی بود به پاککنهای فاقد چسبندگی به مداد؛ که اتفاقا تبحر ویژهای هم در گم شدنهای ناگهانی و پیدا نشدنهای طولانی داشتند. همین انگیزهای شد برای فراگیرشدن آنها. اما ما مدادپاککنها را فقط بخاطر پاککنِ سرشان دوست داشتیم. از شوق استفاده کردن از پاککنِ مداد، طوری خودمان را به بیسوادی محض میزدیم و اشتباه مینوشتیم که کمرِ ادبیات فارسی به درد میآمد. وسوسهای که به جانمان افتاده بود مهار نشدنی بود. دست آخر کاغذی که قرار بود سند سواد ما باشد، به کاغذی چرک و سیاه تغییر حالت میداد.
با داشتن مدادپاککنها، غلطهای املایی فاحشی در تاریخ ثبت کردیم و در حساب و کتاب ریاضی، خودمان را به کوچهی علی چپ زدیم تا بزرگترها به ما اجازهی استفاده از پاککنِ آن را بدهند. اما بزرگتر که شدیم دیگر نیازی به اشتباه نوشتن نداشتیم تا به دنبالش اجازهای صادر شود. با این وجود انگار چیزی درون ما رخنه کرده بود. دیگر عادت کرده بودیم به اینکه بنویسیم و اصلاح کنیم؛ حتی اگر اشتباه ننوشته باشیم! و از همان زمان بود که اولین نشانه های خودسانسوری را در خود کشف کردیم.
با این تفاسیر، اگر روزی وسوسه به جانتان افتاد و به دنبال پیدا کردن ریشهی این عادت رفتید، منتظر دیدنِ تصویر آشنایِ پاککنِ چسبیده به مدادی باشید که با جثهی کوچکش در گوشهای لمیده و منتظر است فاتحهی قلم و قلم به دست را یکجا بخواند.
کد خبر 100029
انتهای پیام/