آیرال خبر- مگر کشورهایی که مانند ما این همه دشمن ندارند، آرمان و هدف و ارزش ندارند؟ همین مالزی را نگاه کنید! چند روز پیش نخست وزیرش در دفاع از حقوق فلسطینیان از ورود ورزشکاران اسرائیلی به خاک کشورش جلوگیری کرد. یا به ترکیه بنگرید که آیا مردم فلسطین، آن را بیشتر دوست دارند یا ایرانی که ۴۰ سال برایشان سنگ تمام گذاشته و هزینه داده است؟ آیا مردم امارات متحده عربی کمتر از ایرانی ها اهل نماز و روزه اند؟ یا عمانی ها و اندونزیایی ها دچار کفر هستند؟!

به گزارش آیرال خبر، رئیس جمهور قبلی اندونزی وقتی سمت خود را ترک کرد گفت: من خوشحالم که اندونزی حتی یک دشمن ندارد بلکه همه جا میلیون ها دوست دارد.
 این، بخشی از یادداشت جدید دکتر محمود سریع القلم است که چند روز پیش با تیتر “آینده اندونزی” منتشر شد و بیش از بخش های دیگر نوشتار استاد، توجه مرا جلب کرد: خوشحالم که اندونزی حتی یک دشمن ندارد… .
شاید رئیس جمهور سابق مبالغه آمیز سخن گفته باشد ولی قطعاً پربیراه هم نگفته است. اندونزی به عنوان پرجمعیت ترین کشور مسلمان جهان، بی آن که تنشی با جهان داشته باشد، آهسته و پیوسته در مسیر توسعه حرکت می کند و با داشتن یک تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه ای معادل ۳۸۴۶ دلار شانزدهیمن اقتصاد جهانی است.

ضرب المثلی در فرهنگ ایران وجود دارد که “یک دشمن هم زیاد است و هزار دوست کم”؛ به نظر می رسد سیاستمداران اندونزیایی این مَثَل ایرانی را بیش از ایرانی ها درک کرده اند چه آن که در روابط بین الملل نیز یک دشمن زیاد است و ای بسا همان یک دشمن، روزی، روزگار کشوری را سیاه و تباه کند، کاری که عراق دوره صدام با کویتی کرد که تنها یک دشمن داشت و دنیایی دوست در جهان.

آیا ما هم می توانیم جمله رئیس جمهور سابق اندونزی را تکرار کنیم؟
ایران ما نیز درگیر دشمنی ها و دشمنان متعددی در منطقه و جهان است و نتیجه دشمنی ها را نیز فرد فرد مردم ایران در زندگی شان لمس می کنند: از پدری که در تهیه داروی فرزندش مانده است تا آن نان آور خانه که بعد از تحریم ها، کارخانه ای که در آن کار می کرده تعطیل و به همراه هزاران نفر دیگر بیکار شده است. 

نمی شود در یک جغرافیای محدود و کوچک به نام کره زمین زیست ولی در عین حال با دهها کشور دنیا دچار تنش بود و زندگی عادی هم داشت.
به راستی اگر رئیس جمهور ایران – اعم از سابق و لاحق – بخواهد جمله ای مانند گفته رئیس جمهور پیشین بگوید آیا جز این را خواهد گفت: ما امروز کلی دشمن در دنیا داریم.

واقعاً چرا؟ مگر کشورهایی که مانند ما این همه دشمن ندارند، آرمان و هدف و ارزش ندارند؟ همین مالزی را نگاه کنید! چند روز پیش نخست وزیرش در دفاع از حقوق فلسطینیان از ورود ورزشکاران اسرائیلی به خاک کشورش جلوگیری کرد. یا به ترکیه بنگرید که آیا مردم فلسطین، آن را بیشتر دوست دارند یا ایرانی که ۴۰ سال برایشان سنگ تمام گذاشته و هزینه داده است؟ آیا مردم امارات متحده عربی کمتر از ایرانی ها اهل نماز و روزه اند؟ یا عمانی ها و اندونزیایی ها دچار کفر هستند؟!

ما نیز چاره ای جز دوستی و تنش زدایی با جهان نداریم. اگر دشمن داشته باشیم، باید هم انتظار دشمنی و کارشکنی از آنها داشته باشیم. وقتی ایران و عربستان با یکدیگر روابط متعارف داشتند، در عین رقابت – که جزو اصول زیست جهانی است – با یکدیگر همکاری می کردند تا مثلاً قیمت نفت را تنظطیم کنند ولی الان همان عربستان با مشتریان نفت ایران تماس می گیرد و به آنها وعده نفت ارزان تر با شرایط پرداخت بهتر می دهد تا از ایران نخرند یا اماراتی که تا دیروز محلی برای دور زدن تحریم ها بود، با تشدید دشمنی بین ایران و آمریکا، جانب آمریکا را گرفته و در تنگ تر کردن حلقه تحریم ها با واشنگتن همکاری نزدیک دارد.

این که مقصر کیست موضوع مطلب حاضر نیست. اصل را بر آن بگذاریم که ما یکسره بی تقصیریم و هر آن که با ما دشمنی کرده گناهکار است. آیا نباید برای کاستن از خطرات دشمن داشتن و برای تبدیل دشمنان به دوستان یا دستکم بی طرف سازی آنها، تدبیرها و دوراندیشی هایی داشته باشیم؟

چرا این باور در ما نهادینه شده که تنها راه حفاظت از ارزش های ملی و دینی، داشتن دشمن است؟ نمونه اش اقدام ضد ملی گروهی مدعی ارزشگرایی در حمله به سفارت عربستان است که بعد از آن، نه تنها عربستان رابطه سیاسی اش را با ایران قطع کرد، بلکه تمام عزم اش را جرم کرد که حداکثر ضربات را به منافع ایران در سراسر جهان وارد کند. یک کار سعودی ها در دوران برجام این بود که ایران با هر شرکتی در اروپا و آسیای شرقی قرارداد می بست، نمایندگانی از سفارتخانه های سعودی به آن شرکت می رفتند و پیشنهاد لغو قرارداد با ایران در ازای قرارداد پرمنفعت تری با سعودی را می دادند. از دشمن چه انتطاری می توان داشت جز این رفتارها؟ 

این که من مقصرم یا او، در دادگاه ها به درد می خورد؛ روابط بین الملل، عرصه نفی یا اثبات حفانیت نیست، زمین سیاست است و تدبیر.
کشوری که برغم داشتن عظیم ترین منابع نفتی،  در بودجه سالانه اش، ریالی برای ردیف های عمرانی اش ندارد، در دادن یارانه ماهانه مشکل دارد، کارخانه هایش به خاطر تکنولوژی های قدیمی، کمترین بهره وری را دارند، نرخ تورم و بیکاری اش روز به روز بالاتر می رود، کشورهای مهم جهان بر مردم اش برای دادن ویزا و سفر سخت می گیرند، دغدغه اش تأمین بنزین روزانه است، فناوری هایش در عرصه مدیریت منابع آب ناکارآمد است و بحران آب به مسأله امنیتی تبدیل شده، بخش عمده ای از هواپیماهایش زمینگیر شده، برای فعال سازی پروژه هایش به سرمایه گذاری و فناوری خارجی نیاز دارد و … نباید درگیر این باشد که حق با من است یا با دیگری؛ بلکه باید تدبیر کند و شر دشمنی ها را از سر ملت خویش کم کند. ما کشوری فقیر و در حاشیه نیسیتم که ابزار مذاکره و معامله را نداشته باشیم. تنها کافی است  باورهایمان را این گونه اصلاح کنیم که برای حفظ ارزش های دینی و ملی مان، نیازی به داشتن دشمن نداریم و اتفاقاً با داشتن روابط بهتر با جهان و منابع مالی غنی تر، بهتر می توانیم از ارزش های دینی و ملی مان حراست کنیم.

این که حکومت جمهوری اسلامی ایران به واسطه داشتن دشمن، تحریم شود، نتواند نفت اش را بفروشد و در تامین منابع مالی حمایت از فقرا بماند و عربستان از این فرصت استفاده کند و با هزینه کردن پول در روستاهای محروم، وهابیت را ترویج کند بهتر است یا این که یک جمهوری اسلامی ثروتمند داشته باشیم که دستکم بتواند به راحتی از مذهب رسمی کشورش حراست کند و پای وهابیون را از کشورش قطع کند؟

این که مردم به خاطر کمبود دارو و فقر و بیکاری از حکومت اسلامی گلایه مند و بدان بد بین شوند خوب است یا این که جمهوری اسلامی به واسطه روابط خوب با خارج و کارآمدی در داخل، همه را به نظام و دین علاقه مند کند؟

این که جمهوری اسلامی در دنیا به عبرت تبدیل شود خوب است یا این که بهتر است الگویی برای ملت های دیگر و مخصوصاً مسلمان ها شود؟

دنیای امروز، دنیای روابط است؛ حتی آمریکا هم که قدرت اول اقتصادی دنیاست اگر تحریم و روابط اش با دنیا محدود شود، در رسیدن به اهدافش دچار چالش خواهد شد. در دنیای امروز، کشورها در گفت و گو با یکدیگر سر یک درصد عوارض گمرکی چانه زنی می کنند چون می دانند این درصدهای کوچک در روابط خارجی، می تواند صد در صد زندگی انسان های بسیاری را در داخل تحت الشعاع قرار دهد، حال چه رسد به این که کشوری با دریایی از دشمنان ریز و درشت مواجه باشد و درآمدهایش به نصف کاهش یابد و مردمش غرق در مشکلات معیشتی باشند.

تاکید می کنم که داشتن روابط خوب با جهان به معنای حل مشکلات نیست و مگر کشورهایی مانند چاد و نیجریه و سریلانکا یا همین اندونزی که در صدر مطلب بدان اشاره شد، برغم داشتن روابط متعارف با جهان، مشکل ندارند؟ داشتن رابطه خوب و دوستانه با جهان، شرط لازم برای توسعه است ولی کافی نیست و هنگامی توسعه اتفاق می افتد که آن شرط لازم با شرط کافی (کارآمدی داخلی) تلفیق شود و مردم روی آرامش و آسایش ببینند.

ای کاش روزی برسد که هر شهروند ایرانی هم بتواند مشابه جمله رئیس جمهور سابق اندونزی را بگوید: “من خوشحالم که ایران حتی یک دشمن ندارد بلکه همه جا میلیون ها دوست دارد.”

یک زندگی معمولی، حق تمام انسان هاست، از جمله حق ایرانیان.

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.