پرینازاسبلی
قسمت اول
مقدمه
یكى از مهمترین مسائلى كه اندیشه دینى در جهان معاصر با آن مواجه است، مسئله انتظار بشر از دین است . بدین صورت كه دلایل نیاز انسان به دین چیست؟ چه نیاز یا نیازهایى انسان را به دین سوق مى‏دهد؟ چرا انسان به دین روى مى‏آورد؟ انسان چه نقص یا كمبودى را در خویشتن مى‏یابد كه غیر دین نمى‏تواند آن نیاز را برآورده سازد؟ آیا دین براى تامین همه نیازهاى انسان آمده است‏یا برخى امور به عقل و علم بشرى واگذار شده است؟ آیا همه امور دینى شدنى هستند یا این كه برخى امور دینى شدنى نیستند، آیا دین فقط اصول ارزشى را بیان مى‏كند یا اصول علمى را نیز بیان مى‏كند؟ آیا دین براى مدیریت و سامان به امور دنیوى و برنامه ریزى اجتماعى نیز برنامه دارد همانطور كه براى زندگى معنوى و اخروى انسان برنامه دارد یا خیر؟ آیا دین فقط احكام حلال و حرام یا احكام تكلیفى و وضعى را بیان مى‏كند یا درباره اخلاق و چگونگى راهنمایى و تنظیم احساسات نیز برنامه دارد؟ و اگر درباره همه امورى كه بشر با آن ارتباط دارد پیام و برنامه دارد، اگر روزى جامعه رشد علمى و عقلى بیابد و در اثر پیشرفت عقلى و علمى به بسیارى از نیازهاى خود پاسخ دهد، آیا نیاز به دین در آن بخش منتفى خواهد شد و در این امور باید به علم و عقل بشرى مراجعه كند؟ و بسیار از مسائل دیگر كه تحت عنوان انتظاربشر از دین مطرح و قابل بررسى است .
کتاب فوق به بررسی یکی ازموضوعهای مهم فلسفه دین وکلام می پردازدانتظاربشرازدین.در دو قرن اخیر در جهان غرب ، کلام جدید و فلسفه دین به مساله انتظار بشر از دین پرداختند و این مبحث را مطرح کردند که ادیان در جهان معاصر ، چه نیازهایی از نیاز بشر را پاسخگو می باشند . این بحث دچار تحولات عمیقی شد تا اینکه دردین اسلام هم بطور خاص مطرح گردید . البته اینکه این بحث در اسلام در چه زمانی پدید آمد محل اختلاف مورخین و اندیشمندان دینی است . عده ای معتقدند تبیین این مساله که دین ، به ویژه اسلام قرار است پاسخگوی کدامیک از نیازهای انسان باشد را ابتدا امام محمد غزالی در اسلام مطرح کرد و عده ای هم این نظر را به زمان ظهورشیعیان در اسلام برمی گردانند و معتقدند در کلام ائمه اطهار (ع) این مساله تبیین شده است .در زمان معاصر بویژه در ایران شاید بتوان منشا این نظر را در کلام اندیشمندانی همچون اقبال لاهوری (پاکستانی) جستجو کرد . اما مشخصا میتوان فردی را که این نظریه را در ایران معاصر پس از انقلاب مطرح کرد دکتر سروش دانست . ایشان نظریه دین اقلی و دین اکثری را در کتاب بسط تجربه نبوی مطرح کردند .

درکتاب پیش رو به دیدگاه های صاحبان نظردراین حوزه خواهیم پرداخت واشاره ای به حضوردین درعرصه سیاست وبررسی نسبت دین با ایدولوژی خواهیم پرداخت .دراین اثرسعی شده تاسوال بشروانتظاربشرازدین موردبررسی همه جانبه قراربگیردوبرای بررسی این موضوع نیزبایدواژه های دین ،انتظاروبشربه دقت تحلیل شودتوضیح این که ما آدمیان اگر بخواهیم بین دین دارى و خردورزى (خصوصاً خردورزى جدید) جمع کنیم با پرسش هایى از این دست مواجه مى شویم.
اساساً فهم متون, به خصوص متون دینى که از سنخ (معناکاوى) است چگونه حاصل مى شود؟
آیا مى توان ادعا کرد که فهم آدمیان از هر متنى, از جمله متون دینى, مسبوق به انتظاراتى (و به عبارتى, پیش فهم ها و پیش داورى هایى)اند که از آن متون دارند؟ آیا مى توان مدعى شد که به لحاظ تاریخى, صورت بندى متفکران مسلمان از آموزه هاى دینى تحت تأثیر فهم قبلى آنان از جهان, انسان و چگونگى انتظارات آنان از دین بوده است؟ این دو سؤال از این جهت از نگاه خردورزى جدید اهمیت یافته است که اولاً, چگونگى فهم و تفسیر پدیده هاى انسانى ـ به عنوان شاخه اى از معرفت که در شناخت انسان و فرآورده هاى انسانى مدد مى رساند ـ به عنوان یک معرفت درجه دوم, خود یک مسئله اساسى محسوب مى شود و ثانیاً, به دلیل تفاوت و شکافى که بین جهان بینى حاکم بر کتب مقدس دینى و یا دست کم تفسیرهاى تاریخى آنها, و جهان بینى جدید به نظر مى آید, رسیدن به معناى مورد نظر دین که على الاصول با عقل و خردورزى باید سازگار باشد, دشوار گردیده است.
اساساً دین براى چیست و چه نقش بدیل ناپذیرى در زندگى آدمیان ایفا مى کند؟ اصولاً نصوص و متون دینى در آموختن و فراگرفتن چه امورى مى توانند مرجع نهایى باشند؟ پاسخ به این سؤال معلوم مى کند که آموختن چه چیزى را از دین و نصوص دینى باید توقع داشت و یا دست کم معقول است و آموختن چه چیزى را نباید از آن توقع داشت.
پاسخ متفاوت خواهد بود که هرنوع نظام اعتقادی را دین بنامیم.واگردرابتداآموزه های وحی را به عنوان دین بپذیریم وسپس براساس عقل واندیشه دین تحریف ناشده را جستجو کنیم ،درآن صورت بایدبه خوددین رجوع کنیم.به بیان دیگردلایل عقلی سوال اول مارا به سوال دیگری تبدیل خواهدکرد.یعنی دین برای پاسخ گویی به چه سوالی برپیامبران وحی شده است .
وقتی واژه بشر را به کارمیبریم باید هرفردی انتظاراتی را درنظربگیردوبرای پاسخ به انتظاربه سراغ دین برودواگرمراد نوع بشراست این سوال عقلی است بشرچه نیازی به دین داردواگردین نپذیردچه می شود.اما انتظار،آیا هدف نیازبشراست؟ودرآن صورت بایدنیازهای بشررا دسته بندی کرد؟آیا هرفرد خودنیازهای خودرا وانتظارات خودرا تعیین می کندوبرمبنای تمایلات خود دست به انتخاب بزند دینی را انتخاب کند که پاسخگوی تمایلات اوست ؟

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.