پری ناز-اسبلي:
وقتی برچسب منحرف به فرد يا گروهي زده مي شود، نتايج اخلاقي، سياسي، ايدئولوژيک و اجتماعي براي فرد برچسب زده شده در پي دارد. اول اين که، فرد از نظر ديگران، به عنوان نيروي پايين تر و داراي حقوق کمتري تلقي مي شود. به عبارت ديگر، به عنوان شهروند دست دوم خوانده مي شود. دوم اين که، حاشيه نشيني و يا انزواي از عمل جمعي به طور غيررسمي براي او در نظر گرفته مي شود. سوم، جامعه به طور ناخواسته او را به ادامه ي عمل قبلي ( انحرافي ) ترغيب مي نمايد. چهارم، مفاهيم خوب و بد بودن، درست و غلط بودن، سالم و ناسالم بودن، خطرناک بودن، جاني بودن قضاوت اخلاقي در پي دارد و حکم تابو مي يابد. پنجم، تلاش جامعه اين خواهد شد تا براي کنترل و يا بازسازي و بازخواني فرد به جامعه کاري انجام دهد. مثلاً مجازات، درمان، بازآفريني، اجبار و… مکانيسم هايي در کنترل اجتماعي براي حفظ و يا تصحيح ارتباط فرد با گروه و يا جامعه به شمار مي آيند. ششم، معمولاً مکان هايي نيز براي استقرار و يا بازپروري اين افراد از قبيل زندان، بازداشتگاه، بازپروري و… تهيه مي گردد.
فردی که یک بار عمدی ویاغیرعمدی دچار خطاوانحراف شده با برچسب و انگ زنی رفتار انحرافی خود را تقویت خواهد کرد که یکی ازآسیب های موجود در جامعه ما میباشد .
برچسب زني انحرافات بعدي را با ترغيب کردن يک هويت منحرف افزايش مي دهد. در ميان فرآيندهاي کنش متقابل نمادي، داغ ننگ يک منحرف، خود پنداره اي توليد مي کند که نهايتا مشوق انحرافات بعدي مي شود.

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.