آتش سوزی در بازار تبریز

وقتی هُرم گرما از آتشی که به جان سرای ایکی قاپیلار افتاده بود شروع شد و در تمام دالان‌ها، سراها و درز دیوارهای قدیمی بازار تاریخی تبریز پیچید، کسی فکر نمی‌کرد این آتش سوزان مهار شود. ولی آتشی که شعله هایش تا ارتفاع زیادی زبانه می‌کشید توسط مردانی شجاع و استوار در کمتر از ۵ ساعت خاموش شد.

به گزارش آیرال خبر به نقل از شهریار، چهارشنبه شب کمی بعد از افطار که شهر کم کم داشت آرام می‌شد، خبر رسید نبض شهر می‌سوزد و می‌سوزد. نیروهای امدادی از تمام ایستگاه‌های آتش نشانی سطح تبریز اولین کسانی بودند که خود را به محل حادثه رساندند. چشمان‌شان مقابل هجوم آتش سوخت ولی باز هم دست از کار نکشیدند. گرما و حرارت آتش بی‌تاب‌شان کرد ولی باز هم خسته نشدند.

«رضی بنایی» آتش نشان ۳۴ ساله‌ای است که در شب آتش‌سوزی سرای ایکی قاپیلار شیفت کاری نداشت و قرار بود در خانه باشد و کنار خانواده. ولی وقتی متوجه آتش‌سوزی شد طاقت نیاورده و در کمترین زمان ممکن به دیگر همکارانش ملحق می‌شود. آنقدر در آن لحظات سخت و گر گرفتن آتش مشغول کار بوده که گوشی تلفن همراهش سوخته و بعد از حادثه که سیم کارتش را فعال می‌کند، متوجه ۶۷ تماس بی پاسخی می‌شود که از طرف همسری نگران بوده است.

بنایی با اشاره به شب حادثه می‌گوید: چهارشنبه شب بعد از افطار همراه با خانواده برای شرکت در یک مراسم معنوی به سمت مسجد صاحب الامر می‌رفتیم که در مسیر متوجه شدم تعدادی از ماشین‌های آتش‌نشانی به سمت بازار تبریز می‌روند. با دیدن ماشین‌های آتش‌نشانی به سرعت با ستاد تماس گرفتم تا از چند و چون موضوع با خبر شوم که متوجه شدم آتش‌سوزی بزرگی در بازار رخ داده است.

او ادامه می‌دهد: ساعت ۲۲.۳۰ دقیقه بود که به محل حادثه رسیدم. آتش‌سوزی با چنان شدت و اندازه‌ای در بازار تبریز غیر منتظره بود. همه جا در حال سوختن بود. بلافاصله خودم را به فرمانده ارشد معرفی کرده و وارد عملیات اطفا حریق شدم.

چشمانی که در جدال با آتش پیروز شد

۱۲ سال سابقه کار آتش‌نشانی برای این مرد جوان پر از تجربه‌های متفاوت بوده، از آتش‌سوزی مهیب بازار چرم گرفته تا همان آتش‌سوزی ۱۰ سال پیش که مغازه‌های همین ایکی قاپیلار را خاکستر کرد.

برای مهار سریع‌تر آتش سوزی، از پشت بام وارد عمل شدیم. پشت بام این سرای بازار تبریز دارای ۷ گنبد است که آن شب از حفره‌های خالی این گنبدها تا ارتفاع یک متر بالاتر آتش به بیرون زبانه می‌کشید.

این آتش‌نشان جوان با یادآوری نحوه عملیات اطفا حریق در این حادثه می‌گوید: آتش‌سوزی گسترده ایکی قاپیلار از پنج جهت مستقیم و دو جهت غیر مستقیم مهار شد. برای مهار سریع‌تر آتش سوزی از پشت بام وارد عمل شدیم. پشت بام این سرای بازار تبریز دارای ۷ گنبد است که آن شب از حفره‌های خالی این گنبدها تا ارتفاع یک متر بالاتر آتش به بیرون زبانه می‌کشید. برای خاموش کردن هر چه سریع تر آتش دوستان آتش‌نشانم از هر طرف وارد کار شده بودند و همه دست در دست هم داده بودند برای اطفای آتشی که انگار قصد خاموشی نداشت.

او ادامه می دهد: بازار تبریز برای تمامی مردم این شهر پر از خاطره و حس‌های خوب است. خاطره‌هایی که از کودکی تا امروز همراه ما بوده و بالاخره صاحبان مغازه‌های بازار یکی از همشهریان یا بستگان ماست. تمام تلاش ما خاموشی آن آتش گسترده‌ای بود که به جان بازار تبریز افتاده بود تا میزان خسارت این حادثه هر چه کمتر شود.

بنایی در انتهای صحبت‌های خود خیلی متواضعانه و محجوبانه از اتفاقی که آن شب حادثه موجب مصدومیتش شده می‌گوید. از اسپری‌ای که در یکی از مغازه‌های لوازم آرایشی ایکی قاپیلار منفجر می‌شود و چشمان آتش نشان جوان را دچار آسیب می‌کند. سانحه‌ای که باعث کاهش دید شدید او می‌شود ولی او پا پس نمی‌کشد و پس از مداوایی سرپایی که توسط نیروهای اورژانس انجام می‌شود، دوباره به کمک دیگر دوستانش می‌رود.

آتش‌سوزی ایکی قاپیلار عجیب‌ترین و سخت‌ترین حریق سالهای اخیر بود

ولی این فقط رضی نیست که درد شخصی را در مقابل درد جمعی فراموش می‌کند و تا آخرین لحظه خاموشی آتش، دست از کار نمی‌کشد. «سعید جلیلی» آتش‌نشان ۳۵ ساله‌ ایستگاه مرکزی آتش‌نشانی تبریز هم روایت دیگری دارد از آن شب حادثه. روایتی که پایانش مثل قصه قبلی پر از ایستادگی و استقامت است.

جلیلی که حالا ۱۲ سال از شروع کارش در سازمان آتش‌نشانی سپری شده، حریق چهارشنبه شبِ سوزان بازار تبریز را عجیب‌ترین و سخت‌ترین آتش‌سوزی در طول سالیان خدمت خود می‌داند.

او روایت خود از حادثه آتش‌سوزی ایکی قاپیلار را این طور تعریف می‌کند: آن شب پس از افطاری با دیگر همکاران در حال آماده شدن برای بازی والیبال در محوطه بودیم که همان لحظه آژیر به صدا در آمد و با بی‌سیم از وقوع حادثه اطلاع دادند که بلافاصله با تمامی نیروهای ایستگاه به بازار اعزام شدیم.

این آتش‌نشان جوان هم لحظه نخستی که وارد محل حادثه شده را عجیب دانسته و می‌گوید: بازاری‌های تبریز درهای سراها و تیمچه‌ها را با زنجیر قفل می‌کنند و همین کار را برای ما سخت کرده بود. پس از شکستن قفل  و زنجیر سرای ایکی قاپیلار در ابتدا با این صحنه مواجه شدیم که تمامی محوطه در میان شعله‌های بی امان آتش گرفتار شده است. صحنه‌ای که دیدیم و میزان آتش به طوری بود که انگار چند ساعت از وقوع آتش سازی سپری شده در حالی که ما تنها دو تا سه دقیقه پس از اطلاع از آتش‌سوزی به محل حادثه رسیده بودیم.

آن‌طور که جلیلی می‌گوید از همان ابتدای شروع عملیات اطفا حریق بازار، تمام کارکنان شیفت و غیر شیفت آتش نشانی در محل حادثه مشغول مهار آتش بودند. اکیپی در داخل آتش محوطه بازار و اکیپی دیگر روی پشت بام.

او هم یکی از چندین آتش‌نشانی است که آن شب دچار حادثه شد. از آتشی که باعث سوختگی صورتش شده تا میلهی فلزی‌ای که هنگام تلاشش برای بیرون آوردن کپسول گاز مایع از داخل یکی از مغازه‌ها وارد پایش شده، هیچ کدام از اینها نتوانسته او را از ادامه کار بازدارد.

وقتی همه برای خاموشی آتش پای کار آمدند

یکی از مسائلی که پس از مهار آتش سوزی بزرگ سرای ایکی قاپیلار مدام از هر سو گفته می شد، ارجاع این حادثه به حادثه مشابهی بود که ۱۰ سال پیش رخ داد و آتش به جان این بازار انداخت. آتشی که از آتش سوزی چند روز قبل وسعت کمتری داشت ولی خاموش کردن آن ۴۸ ساعت طول کشیده و حالا این آتشی که مهیب تر بود در کمتر از پنج ساعت مهار شد.

جلیلی علت این کاهش زمان عملیات اطفا حریق را استفاده از تجربیات فرماندهان می داند. عملیاتی که طی آن کنترل و محاصره آتش از چند جهت مختلف، مانع از پیشروی بیشتر آتش شد. پس از این مرحله بود که آتش نشانان مشغول اطفا حریق شدند.

در کنار تلاش همگانی ۱۲۰ آتش نشان شیفت و بیش از ۶۰ نیروی آتش نشان غیرشیفت، تعدادی هم بودند که بدون هیچ انتظاری نتوانستند این مردان شجاع را تنها بگذارند. از چند نیروی بازنشسته آتش نشان گرفته تا چند نیروی داوطلب که همه پای کار آمدند تا از گسترش آتش و آسیب رسیدن به بازار کهن تبریز جلوگیری کنند.

محمدرضا وظیفه، آتش نشان ۵۲ ساله موسپیدی که یک سال پیش بازنشسته شده است. وظیفه، آتش‌نشانی را شغل نمی‌داند و از آن به عنوان یک عشق یاد می‌کند. عشقی که در آن چهارشنبه شب حادثه او را از خانه تا بازار تبریز می‌کشاند. خبر کوتاهی که در یکی از کانال‌های تلگرامی دیده برای این آتش‌نشان کارکشته جای تردیدی برای آمدن به محل حادثه باقی نگذاشته است.

او که احساس کرده در آن شرایط سخت به حضورش در سرای شعله‌ور بازار تبریز نیاز است، می‌گوید: احساس می کردم حضورم در کنار سایر دوستان آتش نشان می تواند عاملی برای روحیه دهی به همکارانم باشد. این چنین حوادثی، چیزی نیست که بتوانیم از دور نشسته و شاهد گسترش آتش سوزی باشیم؛ در تمام آن پنج ساعت نیروهای آتش نشانی با جان و دل در حال کار بودند.

حالا یک هفته پس از آن حادثه‌ی تلخ که یک شهر را غصه‌دار کرده بود و شوک زده، همه در این مورد اتفاق نظر دارند که اگر تلاش آتش‌نشانان نبود، شاید زبانه های آتش بیشتر و پیش تر هم شعله می کشید. می رفت و می رفت تا سراهای دیگر. تا دل بازار تاریخی تبریز. تا آنجایی که هویت و فرهنگ مردمان یک شهر در دلش خفته است.

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.