آیرال خبر- این روزها نوشتن به یک کار سخت و زیان آور تبدیل شده است!البته نوشتنی که بوی مجیزگویی ندهد و حق طلبانه باشد وگرنه تا دلت می خواهد می توانی در مدح فلان مدیر و رئیس عریضه ها بنویسی و قصیده ها بسرایی!

اما وقتی در مورد شورای شهر و فراموش شدن اصول اولیه و بدیهی نمایندگی اعضای محترم می نویسی از یک هزار و یکصد جا زنگ میزنند که:

فلانی! بابا چیکار به فلان نماینده داری؟ اون بیچاره که کاره ای نیست! اون خودشم دلش با مردمه و فقط کاری از دستش برنمیاد و بین ۱۲ نفر دیگر گیر کرده و حرفش خریدار نداره!

یا میخواهی در مورد اون خانوم نماینده ای بنویسی که در جلسات دیر حاضر میشود و ادعا میکند که با اینیستاگرام جلسات را دنبال میکند! میشوی ضد زن!

در مورد شهردار میخواهی چیزی بنویسی که دیگه واویلاست! هنوز مطلب منتشر نشده زنگ میزنند که:

“فلانی! خسته نشدی از اینهمه انتقاد؟ آخه دکتر چه بدی بهت کرده که داری اینجوری می کوبی؟!”

همکاران رسانه ای شاغل در شهرداری هم که بدتر از همه!

میخواستی در مورد استاندار (سابق) مطلب بنویسی که هزار نفر با تلفن و تلگرام و اینیستا و کل لشکر فضای مجازی می ریختند سرت و دق دلی شان  را خالی می کردند که:

«چیکار به استاندار اصلاح طلب ما داری؟!»

انگار استاندار فقط استاندار اوناست و ماها هیچ حقی نداریم!

بعدا هم ادعا میکنند که جناح مقابل تمامیت خواه و انحصار طلب است!

بابا شماها که دست همه ی انحصار طلب ها را از پشت بستین!

نوشتن همین مطالب انتقادی باعث می شود که مدیر محترم روابط عمومی استانداری اسمت را از لیست خبرنگاران خط بزند و به جلسات دعوت نکند تا به نوعی از شرت خلاص شود! حالا زیاد مهم نیست که کاری غیراخلاقی و غیر قانونی انجام می دهد. مهم این است که دیگر در جلسات یکی از منتقدان صدایش خاموش می شود و شنیده نمی شود تا استاندار نفس راحتی بکشد!

البته این موضوع منحصر به استانداری نمی شود و دیگر ادارات نیز معمولا خبرنگاران منتقد را از لیست مدعوین جلسات مصاحبه حذف می کنند تا رئیسشان با خیالی راحت و به دور از سوالات انتقادی جلسه مطبوعاتی را برگزار کند!

میخواهی در مورد تراکتور و جدایی مشکوک توشاک، درودگر، اروین و استوکس و … بنویسی  و اینکه چرا هنوز هم با تغییر مالکیت همان مدیران و افراد تصمیم گیری که پیش از این حضور داشتند در باشگاه حضور دارند و در بر همان پاشنه می چرخد میشوی ضدتراکتور!

میخواهی در مورد نتایج مایوس کننده ماشین سازی بنویسی میشوی تراکتوری و ضد ماشین!

میخواهی در مورد گرانی های اخیر که واقعا فلج کننده شده است بنویسی، دوستان توصیه می کنند که فلانی در حالت بحران اقتصادی و تحمیلی امریکا هستیم و بهتر است امید را به جامعه تزریق کنیم! ولی نمی گویند که خیلی از این مشکلات ربطی به استکبار خارجی ندارد!

من که تا حالا نفهمیدم که چرا باید صفر تا صد اقتصاد ما به تار موی جناب دلار بسته باشد؟!

حتم دارم که معامله گران در وال استریت هم این‌جوری ک ملت ما پیگیر لحظه ای قیمت دلار هستند، نیستند و این برای اقتصاد یک کشور فاجعه است!

خلاصه این روزها در بدمخمصه ای گیر افتادیم

یا باید ننویسیم و عطای کار را به لقایش ببخشیم و یا بنویسیم و مورد هجمه قرار بگیریم و مغضوب شویم و در فضای مجازی به یک سیبل رایگان برای عقده گشایی های عده ای همیشه در صحنه تبدیل شویم…!

فعلا اندک رمقی باقیست و می خواهیم بنویسیم…حالا تا کی و تا کجایش را نمیدانیم….

به نظرم بهتر است از پایتخت خبرنگار وارد کنیم تا همچنان که مدیران غیربومی فراوانی داریم خبرنگاران غیربومی زیادی هم داشته باشیم تا کسی نتواند چوب لای چرخ آنها بگذارد و بتوانند با طیب خاطر کار رسانه ای شان را انجام دهند…

عادل جعفرموحد

 

 

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.