به گزارش “آیرال خبر”، شکست هاى متوالى تراکتورسازى در ليگ قهرمانان آسيا و ليگ برتر در حالى به عادتى بد و نگران کننده براى اين تيم بزرگ و پرهوادار تبديل شده است که به نظر مى رسد ريشه اين ناکامى هاى سريالى، نه در محروميت هاى ابتداى فصل و نه در توان و قابليت هاى فنى مربيان قبلى و فعلى؛ بلکه در رها شدن غيرمسوولانه تيم و باشگاه از سوى مديريت آن بوده و هست؛ مديريتى که گرفتار و اسير بحران مديريت شده است.

شرایط بحرانی و بغرنج این روزهای تراکتورسازی تبریز، در حالی این تیم پرهوادار را در نازل ترین رتبه جدول رده بندی ادوار لیگ برتر سنجاق کرده که همين چند هفته قبل، ظاهر اتفاقات، یحیی گلمحمدی، سرمربی سابق و بی حاشیه و محجوب سرخ های تبریز را سیبل انتقادات و آماج حملات چند جانبه قرار داده بود، در حالى که شاید در واقع بینانه ترین بررسی ها، سهم و نقش اندکی را بتوان برای این سرمربی در شکل گیری وضعیت فعلی تراکتور قائل شد.

برخلاف صحنه آرایی عوامل داخلی و بیرونی موثر در بحران تراکتورسازی طى آن مقطع، کادرفنی سابق، بی تردید سهمی حداقلی در آچمز شدن تراکتور داشت؛ چراکه با توجه به محرومیت های سنگین تحمیلی فیفا به سرخ های شمالغرب، در آستانه شروع رقابت های این فصل لیگ برتر، سایه عدم نتیجه گیری مطلوب به مانند فصول گذشته بر سر این تیم سنگینی می کرد و یحیی گلمحمدی درست در چنین فضای سرشار از ناامیدی و نگرانی حاکم بر جامعه هواداری، ارکان مدیریتی و حتی فضای رسانه ای آن روزها، ریسک بالای پذیرش مسوولیت هدایت سکان کشتی به گل نشسته تراکتورسازی را برعهده گرفت.

این در حالی بود که در ابتدای فصل، حتی خوش بین ترین کارشناسان و هواداران این تیم نیز انتظار حضور و نمایش ایده آل تراکتور در فصل جاری رقابت های لیگ برتر را با توجه به محدودیت های اعمال شده در جذب بازیکنان شاخص و موثر، نداشتند.

هرچند در کنار شجاعت مثال زدنی یحیی گلمحدی در پذیرش مسوولیت هدایت تراکتور بحران زده، نباید از همت و تلاش ستودنی مدیریت باشگاه در حل و فصل پرونده های متعدد بدهی های معوقه و پرداخت بالغ بر 8 میلیارد تومان از بدهی های قبلی به عنوان میراث نامبارک مدیران قبلی غافل شد و این همت را نستود؛ با این وجود همین مدیریت “پروازی”، “مرکز نشین” و “یک تنه” مصطفی آجرلو طی ماه های اخیر، با غفلت عجیب از دیگر وظایف و مسوولیت های حیطه مدیریتی خود، خواسته یا ناخواسته، زمینه را برای به حاشیه رفتن پر هوادارترین تیم فوتبال شمالغرب کشور و یکی از سه ضلع همیشه مدعی قهرمانی فوتبال ایران فراهم کرد تا امروز، باشگاه تراکتورسازی تبریز در بحرانی ترین مقطع مدیریتی و عملکردی خود دست و پا بزند.

عملکرد ضعیف و غیرمسوولانه مدیریت باشگاه در نیم فصل و عدم جذب بازیکنان شاخص و موثر و دل بستن به حضور سربازانی که تمام دغدغه شان اخذ “کارت پایان خدمت” است کار را به جایی رسانده که عملا تراکتور خالی از بازیکنان تاثیرگذار و حرفه ای شده است.

با توجه به عدم هزینه تیم در جذب بازیکن، معلوم نیست که درآمدهای باشگاه با اسپانسرهای قوی و بزرگی چون ایرانسل، آذرتل و … صرف چه اموری می شود؟!

آجرلو که به نظر مى رسد اصلی ترین و تنها مأموریت و هدف خود در فصل جاری لیگ برتر فوتبال را حل و فصل پرونده های مطرح در فیفا و عبور از چنبره محرومیت ها و در نهایت باز کردن پنجره نقل و انتقالات برای تمیش در نیم فصل قرار داده بود؛ اگرچه در تحقق این هدف موفق شد؛ با این وجود از مهم ترین وظیفه نظارتی و مدیریتی اش در باشگاه که همانا نظارت و کنترل مسایل داخلی تیم بود غافل شد تا بحران های درون تیمی و درون باشگاهی نظیر “تقابل بازیکنان بزرگ با سرمربی”، “استحاله و ایزوله شدن کانون هواداران”، “انفعال و خنثی بودن ارکان باشگاه”، “ایجاد فاصله میان مدیریت و کادرفنی” و دغدغه های دیگری از این دست، گریبانگیر تیمی شود که تا همین چند ماه قبل، همواره در کورس قهرمانی بود ولی حالا به تیمی درجه دو و عادی در لیگ تبدیل شده است!

سیاست مدیریتی آجرلو که بی تردید مبتنی بر خودمحوری، حول تصمیمات و نقش آفرینی شخص خود وی می باشد، عملا باعث گردیده است که دیگر ارکان باشگاه اعم از قائم مقام، معاونین و حتی برخی از اعضای هیأت مدیره این باشگاه، نقشی خنثی داشته و در دایره تصمیم گیری و اجرا، عملا بی تأثیر باشند.
حال بر این خرده نمی گیریم که کسانی مسوولیت قائم مقامی و معاونت های مختلف باشگاه را در اختیار گرفته اند که هیچگونه رزومه و کارنامه مدیریتی و حتی ورزشی ندارند!

در سایه حاکمیت چنین شیوه مدیریتی در باشگاه تراکتورسازی تبریز، ارکانی همچون قائم مقام ، معاون ورزشی، مدیر روابط عمومی، مدیر رسانه و حتی برخی از اعضای هیأت مدیره؛ چه به لحاظ بی اختیاری و چه به لحاظ مرکزنشینی و دور بودن از تبریز و باشگاه، نه پاسخگو هستند، نه در دسترس و نه ایفاگر نقش موثر در تصمیمات و امورات اجرایی باشگاه.

در چنین فضای مدیریتی یک سویه و فردمحور، بعید نبود و نیست که بازیکنان در تقابل با مربی قرار بگیرند، بحران سازی کنند و خواسته و ناخواسته اتفاقاتی رقم بخورد که “فرضیه توهم توطئه” علیه کادرفنی و حتى مديرعامل باشگاه متولد شود، سرمربی سابق سیبل انتقادات قرار گیرد و قربانى سپر بلاى مديريت شود، موضوعی درون خانوادگی همچون جریمه 20 درصدی کادرفنی، در بدترین و بحرانی ترین شرایط تیم از سوی مدیرعامل رسانه ای شود، کدهای تغییر کادرفنی از کانال های خاص به سمت سکوها ارسال شود و همین فرکانس های ارسالی، در شکل آشنای خود، با شعارهای “حیا کن، رها کن” ، مربی و مدیرعامل را یک جا با خود به چالش بکشاند.

درز اخبار رختکن و رفتارهای دور از شانی که شخصیت تراکتور را در مقاطعی زیر سوال برده از جمله حاشیه هایی ست که در سایه مدیریت ضعیف باشگاه و ارکان مدیریتی آن حاصل شده است.

اين شرايط حتى حاشيه امنيت سرمربى تازه واردى همچون ساغلام را نيز به خطر مى اندازد؛ چراکه ساغلام نيز، همچون سرمربی سابق، وارث شرايط و وضعيت بحرانى است که خود نقشى در شکل گيرى آن نداشته و جالب اينکه در اين اوضاع و احوال و در خلاء مديرعامل باشگاه، يکه و تنها، در مقابل حجم عظيمى از انتقادات، مطالبات و اعتراضات هوادارى و رسانه اى، ناگزير است نقش سپر دفاعى و ضربه گير جديد مديريت را ايفا کند.

فارغ از این دغدغه ها، آن چه امروز مایه نگرانی و دغدغه هواداران و کارشناسان فوتبال شده، تفکر مدیریتی حاکم بر این باشگاه است؛ مدیریتی که از یک سو آن قدر توان دارد که تمامی پرونده های موسوم به بدهی های ادوار قبلی مدیریت های باشگاه را به فاصله تنها چند ماه در فیفا مختومه می کند و از سوی دیگر، آن قدر از مسایل داخل باشگاه و تیم غافل است که عنان کار از دستش خارج می شود تا چاره کار و تنها راه برون رفت از بحران پیش آمده را در عبور از سرمربی و تغییر آن به عنوان آسان ترین و دم دستی ترین راهکار انتخاب کند و يا براى سرپوش گذاشتن بر تداوم باخت هاى اين چند هفته در ليگ قهرمانان آسيا و ليگ برتر، اميد عاليشاه را دستاويز فرافکنى و عدم پاسخگويي خود قرار دهد.

حال کاری با رفتار غیرحرفه ای و زشت عالیشاه نداریم ولی انحراف افکار عمومی به سمت این بازیکن، سناریویی است که مدیریت باشگاه خود را برای فرار از افتضاحات پیرامونی، نوشته است.

سخن آخر این که شيوه مديريتى “کنترل از راه دور” یا همان “مدیریت پروازی” جناب آجرلو و اعوان و انصار ايشان، امسال کار تراکتورسازى را به جايي رسانده است که تراکتور زلزله و قدرتمند سال هاى اخير به تيم بى آزارى بدل شده است که مثل “نقل و نبات” برابر حريفان ريز و درشت امتياز از دست مى دهد و تراکتور را در حالت احتضار قرار داده است.
در اين ميان بايد اين سوال را از شخص آقاى آجرلو پرسيد که آيا وقت پاسخگويي در قبال خيل عظيم هواداران در خصوص افتضاحات فرا نرسيده است؟ آيا وقت کنار کشيدن از رأس مديريت تراکتور نيست؟
اگر ذره ای به این تیم و سرنوشتش علاقه دارید، لطفا دست از سر تراکتور بردارید و تیم و باشگاه را به اهلش بسپارید.
آقاى آجرلو!
تیم تراکتورسازی فقط یک تیم فوتبال نیست و به نوعی نماد “آذربایجان” و مردم شهیدپرور آن است که با پیروزی های این تیم شاد می شوند و با شکست هایش اشک می ریزند!

لطفا بیش از این مردم آذربایجان را نگریانید!
“استعفا” می تواند مرهم زخم هایی باشد که بر قلب و روح میلیون ها هوادار این تیم زده شده است. زخم هایی که به این زودی ها از یاد نخواهد رفت…
پس لطفا …!

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.