پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
قسمت دوم از بحث معيشت عاشورا رو خدمتتون هستيم .
بحث ما در اين بود که تلازم بين دنيا و آخرت هم براي سعادت دنياي ما و هم سعادت آخرت ما لازمه .
نوع نگاه دين ما به دنيا و آخرت يک نگاه کاملاً مساويست و دنيا رو مزرعه آخرت مي دونه . لذا به ابزار دنيا و نوع زندگي دنيا کار داره که انشاءالله در جلسات آينده بهتون مي گم ضرورتي که دين در زندگي ما داره چيه و بايد چقدر براش وقت و هزينه بگذاريم .
بعد عرض کرديم عوامل کوري در دنيا چيه . اين عوامل رو بر شمرديم : گناه ، فقر ، کسالت ، بي انصافي ، طمع ، محبت افراطي ، نفرت افراطي و خودخواهي .
بعد نگاه عميقي به دنيا و وابستگي مردم دنيا به همديگه داشتيم . که در امروزِ زمان ما نمي تونيم بدون توجه به ساير مردم دنيا حتي براي آخرتمون کار کنيم . ما به هم وابسته ايم .
بعد بحث مقدماتي در معيشت ، يعني تقدير رو باز کرديم . گفتيم دو وجه داره : تقدير الهي و تقدير شيطاني .
تقدير الهي بر مبناي عقل و انديشه + دينه . تقدير شيطاني بر مبناي عقل و انديشه + شهوته . يا منيت و خود پرستي .
اينها رو خدمتتون باز کرديم و گفتيم چيه .
بعد کلمه تقدير رو معنا کرديم . انديشه در کار به اقتضاي عقل و دين .
يعني فکر کردن در زندگيمون با توجه به 2 گزينه . عقل کار کنه و دين چه دستوراتي داره . اينها رو باز کرديم .
کلمه اقتصاد ، به معناي ميانه روي يا تعديل يا يکي از گزينه هاي تقديره .
ما امروزه در علم اقتصاد بالاترين اقتصاددان هاي نه ايراني ، غربي ( چون بگيم ايراني ، مي گن : اينها با مکتب شيعه آشنا هستند ) در تعريف اقتصاد براي زندگي يک تعاريفي به کار مي برن که دقيقاً اين تعاريف در روايت ما از قول امام باقر(ع) ، از قول امام صادق(ع) و از قول اميرالمومنين(ع) اومده .
آلفِردمارشال از اقتصاددانهاي فعليِ که خيلي هم روي بورسه ، مي گه : اقتصاد عبارت است از مطالعه بشر در زندگي شغلي و حرفه اي ؛‌ و منطقي است براي تصميمات عقلي با در نظر گرفتن محدوديت ها .
هموني که امام صادق(ع) براي تقدير فرمودند . عقل + شرع . يعني تصميمات عقلي .
محدوديت ها چيه ؟ محدوديتهايي که انسانها براي اونها تعريف مي کنند ، ولي براي ما خدا تعريف مي کنه . تعريف يکيه .
وقتي ما مي گيم شرع ، يعني محدوديت هايي که خدا براي ما تعريف كرده .
مشکلاتي که الان در جهان داريم براي اينکه تقدير ندارن . يعني اندازه گيري ندارن . يعني عقلشون و شرعشون در معيشتشون دخالت نداره .
چه مشکلاتي در جهان پيش اومده .
1- کمبود اطاعت و عبادت . بشري که بالاخره زندگي مفيدش بعد از 40 – 50 سال تمام مي شه . فرض مي كنيم بشري که خيلي به دنيا علاقمند باشه و تا آخرين لحظات عمر هم از دنيا لذت ببره ، چون آدم بالاي 50 سالگي ديگه لذتي نمي بره . دائماً با بيماري ها و کسالت ها و ناراحتي ها روبروست . جسم استهلاک گرفته ، ديگه آدم نمي تونه از دنيا لذت ببره .
يکي از کساني که جديداً يه بحث قشنگي رو باز کرده بود ، مي گفت : اگر قرار باشه کسي از دنيا لذت ببره زير 50 ساله . براي اينکه بالاي 50 سال ديگه ابزار لذت بردن از دنيا رو نداره . ديگه زبان اينقدر چشيده که ديگه نمي تونه قشنگ مزه ها رو تشخيص بده . ديگه اين بنده خدا از خوردن هم لذت نمي بره .
دستگاه گوارش نمي تونه خوب هضم کنه . يه کم مي خوره دلش درد مي گيره . توي يه خوردن ساده هم گير مي کنه .
بعد اومده بود توي پرانتز يه جمله اي گفته بود که من خودم تا حالا توجه نکرده بودم . شايد جاهاي ديگه گفته شده . اما من نديده بودم يا توجه نکرده بودم .
يدفعه ورق رو برگردونده بود به پيغمبر اسلام(ص) که وقتي با حضرت خديجه (س) ازدواج کردن ، حضرت خديجه 40 سالش بود و پيامبر 20 سال کوچکتر بودن و وقتي حضرت خديجه از دنيا رفت ، پيامبر 50 سالش بود .
يعني ازدواجهايي که پيغمبر(ص) کرد بعد از 50 سالگي بود . يعني هيچ ازدواجي غير از ازدواج با کسي که 20 سال از خودش بزرگتره در ايامي که مي تونه از دنيا لذت ببره نکرده بود . بقيه ازدواجها که به دستور خداوند تبارک و تعالي براي مصالح مختلف بود ، بعد از 50 سالگي بود .
يعني اگر قرار باشه آدمي خدايي نکرده براي مسائل شهواني و دنيايي ازدواج کنه ، اين آدم بالاي 50 سالگي اصلاً نمي تونه ازدواج کنه .
ابزارهاي لذت بردن از دنيا ازش گرفته مي شه . نه ديگه راحت مي تونه بخوابه ، نه مي تونه راحت نفس بکشه .
بحثي که داريم مي کنيم اينه که بشر براي زندگي کردنِ تنها خلق نشده .
لذا سهم اطاعت و عبادت در زندگي اي که غرب براي ما تجويز مي کنه ، صفره . اين نتيجه اش چي مي‌شه ؟ که من و شما از دنيا و آخرت روي هم ، 20 سال لذت ببريم . کلاً ! تا 15 – 16 – 17 سالگي که همه بچه اند ( حالا بهشون بر نخوره . ديشب گفتيم 14 ساله ها بزرگند ) زياد درکي نداره .
حداقل تا 14 – 15 سالگي زياد نمي فهمه دور و برش چه خبره .
از 15 تا 35 سالگي . 20 سال ! بعدش دردها و ناراح

پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
تي ها و مشکلات سراغش مياد .
يعني زندگي اي که غرب به ما معرفي مي کنه براي اين 60 – 70 سال دنيا و ميلياردها سال آخرت ، فقط براي 20 سالش برنامه داره .
به چه شرطي ؟ به شرطي که شما جزء اون جناحي نباشيد که هيچي ندارن . که الان بررسي مي کنيم ، آمارهاش رو از کتابهاي خودشون خدمتتون مي دم .
يعني به شرطي که شما جزء يه درصد معدودي از جامعه باشيد . جزء پولدارهاي مرفهي که مي تونن به هرچي دوست دارن برسن .
اينها مي تونن 20 سال توي دنيا زندگي کنن . قشنگ هم زندگي کنن .
همين چند روز پيش در تهران از جايي رد مي شدم ، يک بازار بزرگ ، خيلي عريض و طويل بود . خلاصه ديده مي شد که توش چه خبره . ما که توش نرفتيم ، توي ترافيک وايساده بوديم . بعد نگاه مي کردم به جمعيتي که بودن .
يه عده در هر مغازه اي که مي رسيدن و هر چيزي که مي پسنديدن ، مي رفتن تو ، مي خريدن و مي يومدن بيرون . يه عده هم نگاه مي کردن .
اولش دلم سوخت براي اونهايي که اينقدر بيچاره هستند ، مريضي بازارگردي دارن . يعني همينجوري دوست داره نگاه کنه ، از اجناس مختلف لذت ببره . اينها مريضيه . در حقيقت يه جور مرضه . ( برادرها روي خودشون کار کنن . اين جور مريضي ها زشته !! همين جوري مي گردن . چادرش رو . . . . !!!!! نه ببخشيد اورکتش رو
مي پوشه ، مي ره توي بازار مي گرده .
همين جوري اين مغازه ، اون مغازه مي ره تو . تازه قيمت هم مي کنه ، بعضي وقتها متر هم مي کنه . ولي نمي خره ، چون اصلاً پول نداره بخره . )
دلم براي اينها سوخت که چرا اينها توي اين بازارها مي گردن ؟! آدم حسرتش زياد مي شه . بهترين راه مقابله با گرسنگي اينه که نگاهت به غذا نيفته .
اگه مي خوايد توي ماه رمضون تحملتون بيشتر بشه ، به غذا نگاه نکنيد .
مثلاً تلويزيون رعايت مي کنه چيزي که توش غذا باشه رو پخش نمي کنه . که توي سريال بشينن چلو مرغ بخورن . پخش نمي کنه !!
اين هم همينه . اول دلم سوخت ، بعد يدفعه ورق برگشت . يدفعه ذهنم عوض شد . فرض مي کنيم هر چي دوست دارن مي تونن بخرن . 20 سال مي تونن لذت ببرن . بقيه اش چي ؟!!
اين زندگي اي که غرب براي ما معرفي مي کنه ، با معيشت و زندگي عاشورايي يک تفاوت داره که اصلاً اين تفاوت کوچک نيست . اون هم اينکه در زندگي اي که شيعه به ما معرفي مي کنه ، سعادت دنيا + سعادت آخرت ، لذت بردن از دنيا و لذت بردن از آخرت ، ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه ، يا ولي العافيه ، اسئلک العافيه ، عافيه الدنيا و الاخره اين رو معرفي مي کنه .
زندگي غربي مي گه 20 سال خوش باش . حالا بعدش چه اتفاقي مي افته مهم نيست .
روانشناس غربي با يک مريضي که الکل پدرش رو در آورده بود ، بررسي کرده بود گفته بود : بابا ! تو زندگيت تموم مي شه . تو اينقدر که به الکل پناه مي‌بري ، زندگيت تموم مي شه . الان 20 سالته ، 30 سال ديگه مي ميري . گفته بود : مگر دنيا چيه ؟! همينه ديگه . آدم اومده لذت ببره تا بميره . من بعد از 50 سالگي وايسم چيکار کنم ؟!
توي همين مدت بايد باشه . اصلاً من عمر بالاي 40 – 50 سال رو نمي خوام .
اين مشکلاتشه .
پس سهمي از عبادت و اطاعت ، يعني در حقيقت در معيشت غربي براي انسان سعادت در نظر گرفته نشده .
2- در اين زندگي ( زندگي اي که بي دين ها و سکولارها به ما معرفي مي کنن ) اولويت با سرگرم شدنه .
دو سال پيش از طريق اينترنت از يکي از کشورهاي غربي نامه اي به من رسيده بود که فلاني ! ما شنيديم شما در شيراز مي تونيد عده زيادي جوان رو جمع کنيد . اگر بيايد توي کشور ما بتونيد در ماه ، چهار تا جلسه بگيريد که در 4 تا جلسه بتونيد هزار تا جوان رو بشونيد و دو ساعت سرگرمشون کنيد ( اونها فکر مي کردن ما اينجا رقاص بازي داريم . سرگرم مي کنيم ) ما 1500 دلار در ماه + ماشين + خونه بهتون مي ديم . خب اين يعني چي ؟ يعني براش فرقي نمي کنه که من چي چي بگم .
موسيقي سنتي کلاسيک غربي ( بتهوون ) جواب نداد . يه درجه مياد بالاتر ، موسيقي خشن تر . پاپ ، راک ، هوي متال . فرقي نمي کنه . يه عده رو علاف کنن ، يه عده سرگرم بشن .
پارک باشه ، برن پارک . بازي کامپيوتري باشه ، بازي پشت بازي . اصلاً براش مهم نيست که اين عمره داره مي گذره . فيلم هاي سينمايي همين جوري ريخته .
اگه شما از الان تا آخر عمرت بخواي نخوابي و فقط فيلم سينمايي نگاه کني ، يقيناً همه ما روي همديگه وقت نخواهيم کرد .
اين يعني چي ؟ يعني غرب اصل رو بر اين گذاشته که بگذره .
يعني انسان به جايي رسيده اين ساعتي که روي دستشه ، بهترين و ارزشمندترين زندگي ، زندگي ايه که نفهمه عقربه هاش کي گذشت و زودتر بگذره .
مي گه : بريم کجا ؟! مي گه : فلان جا . چي بشه ؟ خوش مي گذره . خوش مي گذره يعني وقتي بر من مي گذره که من در اين وقت مي گم و مي خندم و هيچي هم بهم نمي دن . نه پول بهم ميدن ، نه آخرت ، نه دنيا . وقتم بگذره .
کاري هم به کار سياست مدارها نداشته باشه ها ! نه سرگرم شدن به هر قيمتي .

پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
اونجا توي زندگيش خوش باشه .
من پيامدهاي اينگونه برنامه ريزي براي زندگي در غرب رو در جهان براي شما مي‌گم . يعني چه اتفاقي افتاده ؟ جهان سوم و شما جوان ها و جوان هاي کره و چين و ژاپن و کشورهايي که قابليت استعداد دارن و خيلي از کشورهاي اروپايي رو با اين نوع زندگي علاف کردن .
بعد اينهايي که براي ما نحوه سرگرم شدن در زندگي رو ترسيم کردن ، چه عاقبتي به سر جهان اومده . گزينه هاي عاقبت ، مال کتابهاي خودشونه .
1- ثروت چهار هزار نفر ( در جهان امروز ، روي کره زمين ) از آدمهاي برنامه ريز براي ما مساوي است با ثروت بقيه .
يعني ثروت چهار هزار نفر مساوي است با ثروت شش ميليارد و نهصد و نود و نه ميليون و نهصد و نود و شش هزار نفر . اين چهار هزارتا ثروتشون مساوي با اينهاست . آمارشونه .
2- بيش از يک و نيم ميليارد از سه ميليارد آدمي که در خطوط استوايي زندگي
مي کنن ، زير خط فقر زندگي مي کنند . زير خط فقر يعني لباس نداره ، غذا نداره ، خونه هم نداره .
نه زير خط فقر ما . ما زير خط فقر رو کسي مي دونيم که نمي تونه بچه اش رو دبيرستان غيرانتفائي بذاره ، تلويزيون 450 اينچ هم نداره ، خونه اش هم اجاره ايه . به اين مي گيم زير خط فقر .
نه ! تعريف زير خط فقر در استوا يه چيز ديگه است .
3- نود درصد توليدات جهان رو 20 درصد مردم جهان مصرف مي کنن .
يعني ما 7 ميليارد نفر آدم داريم ، از اين 7 ميليارد نفر 6 ميليارد و خورده ايش دارن کار مي کنن ، براي يه عده خاصي . اونها دارن مصرف مي کنن .
شرکت هاي عريض و طويل ، جوون و ميانسال ، زن و مرد رو ريختن دارن بيگاري مي کشن . بهترين و شيک ترين اجناس و زيباترين و مرفه ترين اجناس و
خوشمزه ترين خوراکي ها رو تهيه مي کنن ، در حالي که خودشون حتي يک بار هم نمي تونن استفاده کنن .
مردم دارن کار مي کنن براي اينکه يه 20 درصد ديگه اي لذت ببرن .
5/1 ميليارد از اين 7 ميليارد آدم روي کره زمين آب براي خوردن ندارن .
ما مي ريم زير دوش آب مي ايستيم ، نيت مي کنيم غسل جمعه قربه الي الله . همين جوري آب مي ريزه ، کيف هم مي کنه !!
5/1 ميليارد آب ندارن بخورن ، از آب آلوده استفاده مي کنن . هر روز هم مريضند .
( اين آمار جالبه ! ) ما چند تا آدميم ؟ دور و بر خودت رو نگاه کن ، شهرت رو نگاه کن . در جهان ، کره زمين امروز ما ، روزي 53 هزار نفر در اثر گرسنگي مي ميرن .
اين زندگي است که نظم نوين جهاني براي ما ايجاد کرده . اين معيشت غربه ، معيشت سکولار اينه .
جالب اينه که ده برابر اين جمعيت ، يعني روزي 530 هزار نفر در جهان در اثر زياد مصرف کردن مي ميرند . غذاي زياد مي خورن ؛ چربي خونشون بالاست ، اوره خونشون بالاست ، الکل مصرف مي کنن ، دخانيات مصرف مي کنن . دارن پول ميدن . اينها اگر پول داشتن ، نون مي خريدن از گشنگي نمي مردن .
اينها از زيادي دارن . الکل ، دخانيات ، شهوت راني ها ، بيماري هاي جنسي و غذا ، مال زيادي مصرف کردنه .
در کره زمين روزي 53 هزار نفر از گرسنگي مي ميرن . روزي 530 هزار نفر از پرخوري . اين معيشتي است که اينها دارن براي ما ترسيم مي کنند .
در امريکا هر يه آدم ، 5/1 کيلو وات ساعت برق در سال مصرف مي کنه ، که اين مقدار 150 برابر يه آدم در خاورميانه و آسياست . دارن تعديل مي کنن .
امروز در مجلس آقاي احمدي نژاد جالب مي گفتن . مي گفتن : آقايون همين الان کارخانجات هسته ايشون داره بمب توليد مي کنه ، جلوي ما رو گرفتن که مي خوايم براي مملکت خودمون سوخت توليد کنيم .
بعد قيمت توليدات در غرب ، توليدات غربي توي اين ده سال اخير هفت برابر شده ، قيمت مواد اوليه اي که از ما مي‌خرن ، از جهان سوم مي خرن ، 50 درصد کم شده .
آقايون قيمت فروششون رو بالا بردن ، قيمت مواد اوليه اي که از ما مي خرن رو نصف کردن . اين معيشتي است که دارن براي ما درست مي کنن .
وقتي ما داريم راجع به معيشت معنوي اهل بيت(ع) و عاشورا صحبت مي کنيم ، شما بايد بفهمي معيشتي که ما داريم معرفي مي کنيم بر مبناي عدالته . به همه خوش مي گذره .
2- بر مبناي انسانيته . يعني ما دنيا داريم ، برزخ داريم ، آخرت داريم . معيشت بايد سه تاش رو پوشش بده .
اين هم آماري که از 30 – 40 تا گزينه ، 7 – 8 تاش رو باز کردم .
اما عناصري که در تقدير معيشت بايد بهش نگاه کنيم .
بايد سه تا گزينه براي اندازه گيري زندگي در نظر داشته باشيم .
1- تدبير 2- تنظيم 3- تعديل
اين سه تا خيلي مهمه . ( امشب مي خوايم مقدمه رو تموم کنيم که از فردا شب به آيات و روايات و دستور العمل هاي دين براي نوع زندگي و توي خونه و خانواده ، رفيق و به همه چيزها يه نگاهي بکنيم . انشاءالله )
1- تدبير يعني چي ؟ يعني اينکه براي زندگيت که مي خواي برنامه ريزي کني ، هميشه آينده نگر باشي .
يعني برنامه هات رو طوري بريزي که اين برنامه در آينده جواب بده . الان بايد چيکار کنيم ؟ الان بايد نون برنامه هايي

پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
رو بخوري که در گذشته ريختي .
ـ ما مي خوايم از الان شروع کنيم . خيلي خب ، زندگي شما يه مدتي به رکود مواجه مي شه . يعني آدمي که آينده نگره ، بعضي از کارهاي فعليش رو بايد تعطيل کنه . آينده نگري .
در اين آينده نگري ، انديشيدن . از فکرتون استفاده کنيد . خيلي از کساني که در اين جمع يا جاهاي ديگه هستند ، تنها اشکالشون در زندگي اينه که خودشون ، خودشون رو باور ندارن . اصلاً باورش نمي شه .
بعضي وقتها بايد بريد به بعضي از آدمهاي فوق العاده نزديک بشيد ، ببينيد از من و تو چيزي زياد ندارن . يکي از مشکلات جوانان ما اينه که به خود باوري نرسيدن . خودش رو باور نمي کنه . فکر نمي کنه که مي تونه فکر کنه ، مي تونه از انديشه اش استفاده کنه ، مي تونه خيلي بالاتر از اين چيزهايي که هست زندگي کنه . مي تونه سطح زندگيش رو خيلي از اين مسائلي که هست ، بالاتر ببره .
بسياري از سرگرمي هايي که فکر مي کنه اگر ازش بگيرن ، زندگيش کنسل مي شه ، اگر آرام آرام کمش کنه ، فرصت ها رو به کارهاي جدي تر بده ، خواهد ديد که چقدر از اون ور داستان لذت مي بره و خواهد ديد که چقدر حسرت اين وقت گذروني ها رو خواهد خورد .
خيلي وقتها به ما زياد فرصت نميدن . حسرتش رو مي خوريم .
بنابراين بشينه فکر کنه ، توانايي هاي خودش رو کشف کنه ، بفهمه چدر قدرت داره ، به دور و برش نگاه کنه ، ببينه خوبان دور و برش چقدر زحمت کشيدن .
بعضي هاشون زياد هم زحمت نکشيدن ، يه کمي با ما فاصله دارن .
خيلي از ما دليل اينکه سراغ زندگي زيبا و سعادتمند نمي ريم اينه که شيطان از دور مياد براي ما از اين زندگي يک غولي مي سازه ، مي گه : اصلاً تو نزديک اين بساط نشو ، اينقدر اين قصه اش پيچيده است که شما نمي توني وارد اين داستان بشي .
در صورتيکه اصلاً اينطوري نيست . شايد خيلي وقتها ساده تر از اين حرفا باشه .
خيلي از کساني که شنا بلد نيستند ، دم در استخر مي ايستند و حسرت مي خورن و از آب مي‌ ترسن ، دليلش اينه که اينها گمان نمي‌ برن شنا کردن کار ساده اي باشه .
بعضي وقتها شنا کردن توي ذات آدمه . يعني آدمي که هيچي هم شنا بلد نباشه ، آموزش هم نديده باشه ، اگه هول نشه ، مي تونه خودش رو روي آب نگه داره .
فقط کافيه هول نشي ، مي توني خودت رو روي آب نگه داري .
يه کم آروم دست و پا بزني ، يه کم توي شکمت نفس بگيري ، ( مخصوصاً اونهايي که شکمشون يه مقداري جا داره براي اينکه بتونن بيشتر نفس بگيرن ) قشنگ ميان روي آب . بعضي ها که کلاً روي آبند . يعني خودشون رو ول کنن ، ميان روي آب . چربي مياره روي آب .
مي گن : در جايي که تاريکه ، آدمي که به يک تاريکي مي رسه بايد دو تا خصوصيت رو در نظر بگيره :
1- بينديشد که وارد اين تاريکي که مي شه ، اتفاقي نمي افته غير از اينکه نور نيست .
2- بفهمه وقتي وارد تاريکي مي شه مردمک چشمش ميزون مي شه . اونقدري که فکر مي کنه ، تاريکي تاريک نيست .
يعني وقتي وارد يک زندگي سعادتمند مي‌شي ، اونقدري که فکر مي‌کني سخت نيست.
بعضي از برادرها تا فارغ التحصيل مي شن ، فکر مي کنن سربازي چيه ! يه بتي
مي سازه که بيچاره ام ، بدبختم . وقتي وارد مي شه مي بينه زياد هم سخت نبود . بيشتر سختي اش مال ذهن خودش بود .
لذا انديشه در اينکه خيلي از کارهايي که در اين جهان بزرگان انجام دادن ، ما هم
مي تونيم انجام بديم .
خيلي از بزرگان ، همچين زياد هم بزرگ نيستند ، ماها فکر مي کنيم خيلي بزرگند . وقتي نزديک مي شي ، مي بيني کارهايي که انجام ميدن رو مي توني انجام بدي .
خيلي از بچه هايي که سرکلاسها و دانشگاه ها و دبيرستان ها هستن ، خيلي آدمهاي عجيب و غريبي نيستند که بعضي هاشون اينقدر با شما فاصله دارن . خيلي از شماهايي که با بقيه فاصله داريد .
يه مقداري توي زندگيش برنامه ريزيش بيشتر بوده .
خيلي از کساني که زندگيهاي بسيار بسيار خوب و عالي اي دارن و هم از دنياشون لذت مي برن و هم آخرت آبادي براي خودشون ايجاد کردن ، اينها فقط يه مقداري خودشون رو جمع و جور کردن .
حالا چه کار کردن رو بهش مي رسيم . اين مقدمه است .
1- تدبير : آينده نگري + انديشيدن .
2- تنظيم . تنظيم يعني کلان نگري . کلان نگري يعني وقتي مي خواي براي زندگيت تصميم بگيري ، تمام جوانب رو بسنج .
بعضي از ما وقتي مي خوايم در زندگيمون تصميم بگيريم ، يدفعه تصميم مي گيريم . شب مي خوابه ، صبح به اين نتيجه مي رسه فلان کار رو بکنه .
همه جوانب رو بسنجه . اتفاقات بدي که ممكنه بيفته ، اتفاقات خوب ، بعد وزن کنه ، اگر صرف کرد تصميم رو بگيره ، اگر صرف نکرد ، نه .
تنظيم يعني در تصميمات خودت قشنگ بررسي کني ، ببيني چه جوانبي داره . با بزرگترهات مشورت هم بکني .
خيلي از مشكلاتي كه الان ما در زندگي داريم ، به همين بر مي گرده .
بعضي از کساني که مشاور هستند و براي ما تعريف مي کنن ؛ مي بينيم خيلي از کساني که زندگي هاي خيلي خيلي بدي دارن و دائماً از زندگيشون زجر مي کشن ، کساني هستن که ي

پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
کدفعه تصميم گرفتن . بر مبناي چي ؟ بر مبناي يک احساس .
نه سن و سالش مي خورده ، نه هيچي ! يک احساس . يدفعه احساس کرده عاشقه ، ازدواج کرده . به همين راحتي !
يدفعه مي بينه يک سال ، دو سال ، چهار سال گذشت ، تازه مي فهمه چه خبر شده .
جوان مرکز فوران و غليان احساسه . بنابراين چون جوان احساساتيه ، اغلب تصميماش احساساتيه . بايد يه کمي جوانب رو در نظر بگيره .
يه مشورت ، يه انديشيدن ، يه فکر کردن ، براي اينکه فردا در زندگي خودتون با مشکلاتي که ديشب گفتم : بعضي از مشکلات خدا رو از خونه ما بيرون مي کنه . يعني باعث مي شه اينقدر فشار روي تو بياد که از دين و خدا زده بشي . مي شي : خسرالدنيا و الاخره . دنيات رو باختي ، آخرتت هم باختي .
يکي از دوستان مي گفت : من ازدواج که کنم ، به نيت چهارده معصوم مي خوام 14 تا بچه بيارم . الان دوميشه . اون روز ديدمش ، گفتم : چه خبر ؟!! سلامتي . ـ بچه ها خوبن ؟ الحمدلله . ـ اين چهارده معصوم . . . ؟ گفت : نگاه کن ، من همين دومي رو هم پشيمونم . اصلاً نمي شه بچرخوني . اين تصميم احساساتي بوده . همين جوري روي هوا . اين جدي مي گفتا ، شوخي نمي کرد .
تصميم هاي احساساتي نگيريد .
بعضي وقتها تصميم هايي که بر مبناي هواي نفس ماست ، يه جوري فکر مي کنيم شرعي هم هست . يه چيزي قاطيش مي كنيم .
به نيت چهارده معصوم ، چهارده تا بچه . خوب که 124 هزار پيغمبر رو فکر نکرده .
يه وقتي براتون گفتم : با يه بنده خدايي که توي رده هاي خودمون هم هست ، يه جايي مهمون بوديم . پيتزا آوردن . طرف 7 تا خورد ، بعد گفت : به نيت امام رضا(ع) هشتمين رو هم بده .
نه ! تازه لعاب ديني و شرعي هم بهش ميده . ما فکر مي کنيم اينطوريه .
( ايني که دارم بهتون مي‌ گم به کسي بر نخوره ! بايد روي جمله خيلي دقت کنيد . ) اغلب تصميمات جوانان احساسيه ، بنابراين بايد روي تصميم خيلي بيشتر فکر کنيد . براي تقدير معيشت ، تصميم يه کلمه خيلي مهميه .
3- تعديل . تعديل يعني چي ؟ يعني دوري از افراط و تفريط .
تمام کساني که در وادي دين افراط کردن ، توي عقايد افراط کردن ، توي محبت ورزيدن به اهل بيت(ع) يا نفرت به دشمنانش افراط کردن ، چيزي که خارج از دستورات اهل بيته . توي نماز خوندنشون افراط کردن ، توي نماز جماعت رفتنشون افراط کردن ، توي جلسه رفتنشون افراط کردن ، توي سينه زدنشون افراط کردن ، تبديل مي شن به کساني که يه روزي خواهند بريد .
اصلاً خصوصيت افراط اينه .
توي سياست ، هر کي داغ شد ، بدونيد يه روزي يخ مي کنه . قانونشه .
توي مسائل مالي . هر کسي توي دنياپرستي افراط کرد ، يه روزي زمين مي خوره ، برشکست مي شه .
امروز با يه ماشين ، فردا با يه ماشين .
توي يه مجله اي يه مصاحبه اي مي خوندم ، با يه مهندسي ( به ساز بفروش بود ، مي گفت : مهندس ) مصاحبه کرده بود . دم در يه بنگاه اتومبيل فروشي با اين مصاحبه کرده بودن . طرف داشت يه بنز مي خريد . مي گفت : آقا چند مي خري ؟ گفت : 280 ميليون تومن . گفته بود : چه استفاده اي مي کني ؟ مي رم محل کار ، بر مي گردم . داشت 280 ميليون يه بنز مي خريد .
گفته بود : شغلتون چيه ؟ گفته بود : آپارتمان و برج و . . . گفته بود : بساز و بفروشي ؟ نه مهندسم . ببخشيد آقاي مهندس اين ماشيني که داري مي خري رو چيکار مي کني ؟ گفته بود : شش ماه ديگه عوضش مي کنم . گفته بود : براي چي ؟ حقيقتش رو بگو ما که نمي خوايم اسم تو رو بزنيم . گفته بود : براي چشم و هم چشمي . همين جوري الكي ، هدف خاصي ندارم .
به بنگاه داره گفته بود مي خوام ازتون يه سوال بکنم ( اين سوال رو که کرده بود بنده خدا ناراحت شده بود ، رفته بود . ) گفته بود : ماشين هاي بالاي 70 ميليون ، 200 – 300 ميليون تومن رو چه تيپ آدمهايي مي خرن ؟ گفته بود : آدماي نوکيسه .
پولدار حقيقي از اين ماشينها نمي خره . خيلي براش ماشين مهم باشه ، يه 20 ميليون تومن زانتيا مي خره . از اين ماشين ها نمي خره .
پولدار حقيقي اينطوري نيست .
يعني چي ؟ يعني تفريط باعث افراط مي شه . افراط هم باعث تفريط مي شه .
نو کيسه ها از اين خرجها مي کنند . گفت : اغلب اونهايي که اين خرج ها رو مي کنن ، آدمهاي نوکيسه هستند . تفريط موجب افراط مي شه .
يکي از مسئولين براي من مي گفت : کسي که در زندگيش با اتوبوس اينور و اونور مي رفت که يک ذخيره اي بکنه ، زندگيش زندگي متعادلي باشه ، ديديم اينقدر زاهدانه داره زندگي مي کنه ، گفتيم آدم زاهديه . توي يه پستي گذاشتيمش که خرجهاي اين پست ميلياردي بود . يه ماه و نيم نگذشته 5/1 ميليارد اختلاس کرد .
اين يعني چي ؟ يعني تفريط هم موجب افراط مي شه .
بعضي از دخترهايي که در دانشگاه هاي ما بدترين نوع حجاب رو دارن ، کساني هستند که از دهات اومدن . توي عمرش غير از دماغش باباش اجازه نمي داده جاييش رو به ملت نشون بده .
حالا اومده اينجا ، يه جوري راه مي ره که انگار 15 سال توي لس انجلس بوده .
تفريط هم باعث افراط مي ش

پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
ه . اين به دختره بر نمي گرده ، به باباه بر مي گرده .
يعني بعضي وقتها جلوگيري ها باعث افراط مي شه .
بسياري از فقرا ، که الان مي لرزه و به ماشيني که از جلوش رد مي شه و در اين برف و بارون سوارش نمي کنه ، فردا ماشين گيرش بياد ؛ نه تنها ( من خودم ديدم . داشتم از اين ور خيابون مي يومدم ، از دور يه پرايدي داشت مي يومد ، سه تا خانم مسن داشتن کنار خيابون به سمت پرايده مي رفتن ، پرايده سه تا جوون توش بود ، چنان ويراژ داد که آب به تمام هيکل اينها پاشيد . ) اينها کين ؟ اينها کساني هستند که يه زماني تفريط شدن . اينها عقده هاي روانيه . از نظر روانشناسي مي گن : عقده . اسم تفريط رو عقده ميذارن . يعني کمبود . تفريط يعني کمبود .
تعديل يعني چي ؟ يعني نه اونقدر به خودت سخت بگير که در زندگيت باعث عقده بشه ، نه اونقدر زياده روي کن که سير بشي .
آقا از بازي موبايلت خوشت مياد ؟ اونقدر بازي نکن که سير بشي . بذار يه لذتي براي زندگيت بمونه .
آقا از اين غذا خوشت مياد ؟ اينقدر نخور که بترکي . بذار دفعه بعد هم شکم داشته باشي ، قربونت برم .
اينها در زندگي اصول اساسيه . مقدمه با اين بحث تمام شد .
مقدمه داره اين رو مي گه : تعديل براي زندگي از اصول اساسيه . نه تفريط کن ، به خودت اونقدر سخت بگير .
جواني که اينقدر به خودش در مسائل جنسي سخت مي گرفت ، که مي گفت : اگر من در خيابون چشمم به يه نامحرمي مي افتاد ( از نظر مراجع چشم که بيفته ، بايد چشم رو برگردونه . گناهي اتفاق نيفتاده ) مثلاً يدفعه يه خانمي رد شد ، نمي شه که چشمات رو ببندي ، ديگه توي مردمک قيافه وارد شد ، موضوع اينه که ثبت نشه .
(‌ مي گفت : يه نظر حلاله . بعد ديدم يارو توي خيابون با چشم باز ايستاده . گفتن : آقا چيکار مي کني ؟ گفته : تا بسته نشه حلاله . همين جوري نگهش داشتم !!! )
اگر اين جوان چشمش مي افتاد ، سه روز روزه مي گرفت . به جايي رسيده که امروز نماز نمي خونه . اين مي شه چي ؟ تفريط .
ببينيد تفريط اينه ديگه . من هر کي رو مي بينم که داره توي يه کاري افراط يا تفريط مي کنه ، مي ترسم ، مي لرزم .
مثلاً يه برادري مياد ، چنان ابراز محبت مي کنه که من مي گم شش ماه ديگه دشمن منه . شك ندارم ! مي ترسم ، فراري مي شم .
و بالعکس . هر تفريطي يه افراطي به دنبالش داره ؛ و هر افراطي يه تفريط .
مؤمن بايد در تقدير معيشت هميشه وسط حرکت کنه . نه تند بره ، نه کند .
در عبادت همين طور .
فرمودند : عبادت عين غذا خوردنه . اونقدر عبادت نكن که سير بشي .
در روايت داريم مي فرمايد : غذا که داري مي خوري ، قبل از اينکه سير بشي ، از سر سفره پاشو . سير کامل نشو . يعني هنوز جا داشته باشي .
در عبادت هم همين رو مي گن . مي فرمايند : لحظاتي قبل از اينکه خسته بشي ، عبادت رو ترک کن . بسه ديگه .
حالا نمازت رو خوندي ، سجده رفتي ، سجده ات رو با شوق ، يک دقيقه ، 2 دقيقه ، 3 دقيقه ، ديدي دقيقه چهارم داري خسته مي شي ، سريع پاشو . نذار که تا توان دارم ، تا نفس دارم . نه ! اينها مي شه چي ؟ مي شه تعديل .
آدم بايد در زندگيش در نقطه وسط قرار داشته باشه .
پس بحث اينطوري جمع مي شه . گفتيم اصل در تقدير معيشت ، يعني برنامه ريزي براي زندگي و خوب زندگي کردن سه تا کلمه است : تقدير ، تنظيم ، تعديل .
شب دوم محرمه . بساط اباعبدالله(ع) و بساط محرم ، يک بساطي است که ناخودآگاه در قلب شيعه يک حزني رو ايجاد مي کنه که اين حزن ناخودآگاه ما رو توي زاويه اي از تنهايي مي بره و بعد در اون زاويه تنهايي ناخودآگاه ما به وحدانيت وصل مي شيم .
يعني تو تا تنها نشي ، به توحيد نمي رسي . شرط اينکه ما به خدا برسيم تنها شدنه .
تنها شدن کي اتفاق مي افته ؟ وقتي محزون مي شي ، وقتي غمگين مي شي .
حزن باعث تنهايي مي شه .
« من آنس بالله توحد » يا اگر بخوايم ترکيب جمله رو عوض کنيم ، همون معنا رو ميده . « من توحد آنس بالله » همون معنا رو ميده .
کسي که به خدا انس مي گيره تنها ميشه . کسي که تنها ميشه با خدا انس مي گيره . رابطه اش کاملاً با هم تلازم داره .
ببينيد يه وقتهايي ، يه سي دي هاي هست که شماره اي مياد بيرون . 1، 2 ، 3، 4 ، 5 . شماره پنجش جديداً اومده بيرون . يه دو سه ماهيه . بنام مرگ هاي واقعي .
توي غرب اين رو درست کردن . انواع و اقسام کشته شدن ها رو پشت سر هم گذاشتن . تراک تراک براي سي دي گذاشتن .
مثلاً نشون ميده يه آدمي رفت زير ماشين مرد . يه آدمي از ساختمان افتاد ، مرد . يه آدمي چاقو خورد ، مرد . اينها رو جمع کرده . معمولاً اين سي دي ها براي آدمهاي رواني خوبه . يا کسي که يه چشمي داشته باشه كه بتونه با تعقل نگاه کنه ، براش بد نيست . ولي اصلاً اين سي دي توصيه نمي شه .
توي شماره پنجش که يقين دارم هيچکدوم از شما نديديد . يه جواني رو نشون ميده که اين جوان حدود 24 – 25 سالشه . بعد اين شخص توي ماشينش نشسته داره رانندگي مي کنه ، بعد همزمان با اينکه داره رانند

پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
گي مي کنه ، رايانه ماشينش به اينترنت وصله ، داره چت هم مي‌کنه . همزمان با چت کردن ، چت صوتي هم مي‌کنه ، وب کمش هم روبروي آينه ماشينش گذاشته . که وب کم داره روي صورت اين شخص فيلمبرداري مي کنه .
يه لحظه که داره به وب کم نگاه مي کنه ، حواسش پرت مي شه ، فرمونش توي يه پيچي اونور جاده مي افته ، ظاهراً سر اون ور پيچ هم يه کاميونيه . ( چون من ديدم يه ماشين بزرگيه ) مياد توي ماشين .
وقتي مياد کاملاً ماشين زير اين گير مي کنه ، پرت نمي شه و کل بدنه ماشين توي سينه اين شخص مياد و در جا ظرف يکي دو ثانيه مي ميره .
بعد اين وب کمه کار مي کرده . همين جوري داره کار مي کنه . يعني لحظه مرگ و صورت اين رو توي يکي دو ثانيه نشون ميده . ( من دور اين رو آهسته کردم ،
مي خواستم ببينم توي اين دو ثانيه چه اتفاقي مي افته ) اتفاقاتي که در روحيه من و تو مي افته از چشممون معلومه .
بعد ديدم بعد از اينکه دورش رو خيلي کند کردم توي ثانيه اول يه اتفاقي مي افته که با تمام تعجب و وحشت ، چشم شخص بر مي گرده ببينه داره چه اتفاقي مي افته . يعني توي يک ثانيه عکس العمل و رفلکس طبيعي بدن و چشم اينه که ببينه چه اتفاقي داره مي افته . چي شد ؟!
بر مي گرده سمت واقعه اي که داره چه اتفاقي مي افته و درد هم در چشمش مشخص مي شه . ما فکر مي کنيم طرف توي يک ثانيه مرد . مرگ من و شما ساعتها برامون طول مي کشه . همين دو ثانيه !‌ يعني يک دنيايي رو مي گذرونيم .
يعني مي گه : آقا توي همون يک ثانيه که مرد ، خدا توي همون يک ثانيه زمان رو باز کرده ، زمانش زمان برزخي شده ، کل زندگيش رو توي يک ثانيه مي بينه .
توي ثانيه دوم من يه چيز قشنگ ديدم .
اون هم اينکه چشم اون شخص از اون وحشت و اضطراب و کنجکاوي اي که داشت چي شده ، يدفعه ديگه تموم شد ، نااميد شد ، فهميد که داره مي ميره . ديدم مردمک چشمش به سمت آسمون برگشت و اينجا قفل شده .
مي خوام اين رو نتيجه بگيرم . ما بعضي وقتها خدا رو احساس نمي کنيم ، مگر در فشار ، درد و غربت .
شيطون اينجا جلوي آدم رو مي گيره . نميذاره چشمت به سمت آسمون بره .
اونجا ديگه شيطون نمي تونه جلوت رو بگيره و عمداً شيطون ولت مي کنه که نگاه کني به آسمون که بفهمي سرت کلاه رفته ، بيشتر بسوزي .
چون شيطون با ما عناد و دشمني داره .
از يکي سوال کردن گفتن : خدا شما رو دوست داره ؟ گفت : بله ، فکر مي کنم دوست داره . بعد ازش پرسيدن : شما هم خدا رو دوست داري ؟ يه کمي فکر کرد ، گفت : کسي ديگه هم دارم . ( من خيلي از جوابش خوشم اومد . ) همينه ديگه .
ما در محرم بايد به اين نتيجه برسيم . امام حسين(ع) پل ارتباط ما با خداست . کسي ديگه هم دارم ؟! حالا دوستش نداشته باشم ، چيکار بکنم ؟!!!
من و تو با همه گناهان ، با همه فرارهامون ، بعضي وقتها با همه شرک هامون ، با همه کفر گويي هامون ، بايد توي محرم بشينيم فکر کنيم که واقعاً کسي ديگه اي غير از خدا رو داريم که اين حرفها رو مي زنيم ؟! اين کارها رو مي کنيم ؟! کسي ديگه اي غير از اون نداريم .
اگر انسان در دهه محرم به اين نتيجه برسه ، ديگه اعمالش زياد براي خدا مهم
نيست . خدا ببينه پناه اونه .
شما فرض کنيد يه آقايي ، يه خانمي ، جوان ، ميانسال ، توي کوچه چند تا دزد به قصد کشت دنبالش انداختن . شما هم دم پنجره خونتون مياي ، اين منظره رو
مي بيني که داره مياد به اميد اينکه يه دري باز بشه ، از اين در بره داخل .
حالا شما اين رو دوست داشته باشي يا نداشته باشي ، بهت خدمت کرده باشه يا نکرده باشه ، ازش خوشت بياد يا بدت بياد ، الان ديگه بحث ، بحث اضطراره .
تنها کاري که مي کني اينه که در رو باز مي کني ، بياد تو در رو ببندي .
اين مي شه چي ؟ مي شه فرار . در محرم بايد به سمت خدا فرار کرد . يعني بريم به سمتي که . . . مگه ما جاي ديگه هم داريم ؟ مگه راه ديگه هم داريم ؟!
چقدر زيبا حاج آقاي عليزاده ( ترک بود و در مشهد ) پيرمرد بود ، مي يومد توي جلسات مي نشست ، بعضي وقتها منبر تموم مي شد ، وسط مداحي يه حرفي مي‌زد . پيرمرد باصفايي بود . بعضي وقتها آدمهايي که اهل دلند ، سواد هم ندارن ، يه حرفهايي مي زنن که مراجع تقليد براش گريه مي کنند .
بعد يه شبي منبري دير اومده بود . 4 – 5 نفر هم بيشتر نبوديم ( کل جسله 7 – 8 نفر بود . ) برنامه ساعت سه نصف شب شروع مي شد . منتظر نشسته بوديم ، اين همين جوري که پاي سماور چايي بود ، گفت : ما ديگه عمري نداريم . 70-80 سالمونه . ( سال بعدش هم مرد ) سرش رو کرد به آسمون ، گفت : اگر بخواي بسوزوني ، ما که زورمون نمي رسه . بسوزون . ( با همون لهجه تركيش )
اگر هم بخواي ببخشي ، دمت گرم مي بخشي . اما يه چيزي بدون ، گردن ما در مقابل تو کلفت نيست .
يا رب ارحم ضعف بدني فقط به اين برنمي گرده که داري التماس مي‌کني عذابم نکن. داره به اين برمي گرده که خدايا عذاب دادن ماها در شأن تو نيست . آخه ما گردن کلفتي نکرديم .
ولي يه آدمي هست گردن کلفت

پری نازاسبلی(اسبچی )., [۱۲.۱۰.۱۶ ۲۰:۴۵]
ي مي کنه ، مي گه : گناه مي کنيم ، پاش هم مي ايستيم مگه چي مي‌شه ؟ مي ريم جهنم . خدا مي‌گه : خيلي خب ، برو جهنم ببين چي مي‌شه .
ما همچين حرفي زديم ؟!! ما داريم مي گيم ، از همين الان داريم طي مي کنيم که طاقت عذاب دنياي تو رو هم نداريم ، چه برسه به برزخ و آخرت .
در دهه محرم بايد به اين نکته برسيم . از اين حزن ، حسن استفاده رو بگير .
ميزان صحبت کردنت رو با رفقا و دوري و بري هاتون کم کنيد .
اعمال متفرقه تون رو کم کنيد . نه که يدفعه قطع کنيد . يواش يواش کم تر ، کمتر کنيد ، تا برسيد به اين حزني که امام حسين(ع) شهيد شد براي اينکه من و تو به اين حزنه برسيم .
که اين حزن ما رو توي غربت ببره که در اين غربت و سکوت و تنهايي به اين نتيجه برسيم که خدايا مگر غير از تو ما کسي هم داريم که سوال مي کني : بنده من کجا در مي ري ؟ من اصلاً کجا مي تونم در برم ؟!
بنده من فرار کرده . خدا به بعضي از بنده ها مي گه : کجا در رفتي ؟ لو عَلم المُدبرون کيف اشتياقي بهم . . .
اونهايي که فرار کردن اگر بدونن من چقدر دوستشون دارم . . . .
نه ، اصلاً ما کجا داريم فرار کنيم ؟! به يکي ديگه بگو کجا فرار کردي ؟!!
ما اصلاً جايي نداشتيم بريم .
چي فکر کردي ما از خونه تو رفتيم بيرون فرار کرديم . ما توي خونه تو داريم گناه مي کنيم .
مگه کسي هم دارم ؟! از اين جمله قشنگ تر هيچ مرجعي هم نمي تونه بگه .
شب دوم محرمه . از امشب حزن آل الله شروع مي شه .
چرا ؟ چون امام حسين(ع) وارد کربلا شدن . مثل فردايي وارد شدن .
وقتي وارد شدن ، وقتي به کلمه کربلا رسيدن ، آقا(ع) فرمودند : « انالله و انا اليه راجعون » مثل فردايي اولين باريِ که واقعاً تن زينب (س) لرزيد .
چون قبلش هر اتفاقي براي حضرت زينب (س) مي افتاد يه نگاهي به داداشش
مي کرد تمام وجودش آرام مي شد .
مي گفت : حسين دارم ، من با حسين عجين شدم .
ولي وقتي ديد خود حسين(ع) داره مي گه انالله و انا اليه راجعون . . .
يعني بعضي وقتها بايد بفهميد که چقدر دوري عاشق از معشوق سخت است . اون هم عاشقي که بدونه با چه بساطي مي خواد دور بشه . آقا سخته ! خيلي سخته . زمان جنگ توي جبهه رفقامون زياد شهيد شدن ، ولي هيچ وقت اين منظره براي من اتفاق نيفتاد که با يک رفيقم خداحافظي کنم که بدونم رفت براي هميشه .
عملياته ديگه . ممکنه يکي شهيد بشه ، يکي نشه . تازه ممکنه خود آدم هم شهيد
بشه .
وقتي خداحافظي مي کرديم دو جانبه بود . يعني مي گفتيم شايد خود ما هم شهيد بشيم .
ولي اين منظره خيلي سخته که بدوني تمومه . و اين هم هست و مي مونه .
پس از فردا حزن رو تمرين کنيد . ان شاءالله .
اين تذکر کاملاً مهم و اخلاقي رو جدي بگيريد تا توي دهه محرم به خدا برسيد . ان شاءالله .
لینک قسمت اول http://yon.ir/0V9s

مدهبی 95/6/25

کدخبر110849

خبرنگار125

انتهای پیام

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.