آیرال خبر ،انسان موجودی اجتماعی است. طبیعت به او آموخته است که زندگی اجتماعی حیات و بقاءاو را استمرار می بخشد. آدمی به ندای طبیعت و ضرورت گوش فرا داده است. و تلاش نموده است بین خود و جامعه مرز جدایی ترسیم نکند.فرهنگ در هر نوع از جامعه، نشان‌دهنده شخصیت، هویت، رفتار و کردار، آداب و رفتار و مجموعه اخلاقیات و … اهالی آن است که در لوای اجرا و رعایت قوانین و مقررات وضع شده در قانون، نمود پیدا می‌کند.فرهنگ شهرنشینی، از جمله فرهنگ‌های کهن است و زمانی که جوامع بدوی وارد مراحل نوین شدند، قوانین و هنجار‌های جدیدی را شکل دادند که از این بین، مهم‌ترین این تغییرات پذیرش نظم بود که در روابط اجتماعی افراد بروز پیدا کرد و عاملی شد، برای این‌که افراد جامعه به طور منطقی و قانونمند زندگی کنند و به دنبال آن، قانون و دولت و گسترش روابط اجتماعی شکل گرفت و به تدریج با گذشت زمان و برحسب نیاز شهرها، قوانین، مناسبات اجتماعی، حقوق اساسی و حقوق شهروندی و.. نیز به وجود آمد و افرادی که از این قوانین سرپیچی می‌کردند، از سوی مراجع قانونی، تعقیب و مجازات شدند.

– فرهنگ شهر نشینی

فرهنگ شهر نشینی و مدنیت که نوع تکامل یافته زندگی اجتماعی است با محدودیتهای اجتماعی زیادی مواجه است. نحوه و شکل زندگی در شهر امری طبیعی و ذاتی نیست به دیگر سخن آداب و رسوم زندگی شهری مساله ای تعلیمی و آموزشی است که دارای دو طرف است. از یک سو مدیران و مسئولان شهری عهده دار تعلیم دایم زندگی شهری هستند و از سوی دیگر شهرنشینان مکلفند برای ادامه حیات مطلوب در شهر، فرهنگ شهرنشینی را بیاموزند و فرزندان خود را با محدودیتهای ناشی از این فرهنگ آشنا نمایند. البته بسیاری از الزامات زندگی شهری که جزئی از فرهنگ شهرنشینی را تشکیل می دهد به صورت قانونی مکتوب در آمده است. مانند ممنوعیت عبور وسایل نقلیه از چراغ قرمز، ممنوعیت صدمه به وسایل و اموال عمومی، ممنوعیت احداث بناهای مرتفع که سبب اشرافیت به املاک دیگران می شود. به گونه ای دیگر از الزامات زندگی شهری به صورت عرف و عادت مسلم مورد قبول شهروندان قرار گرفته است، لیکن ضمانت اجرایی برای آن در نظر گرفته نشده است. این دسته از الزامات که قسمت اعظم فرهنگ شهرنشینی را تشکیل می دهند از طرف غالب شهروندان مورد پذیرش قرار گرفته اند مانند این که زباله در زمان خاصی در محلهایی خاص قرار گیرد. عابر پیاده در زمان مجاز از عرض خیابان عبور نماید. معابر برای قرار دادن اشیاء به صورت دائم اشغال نگردد. جویهای آب به عنوان محل ریختن زباله در نظر گرفته نشود، از جمله امور اکتسابی هستند که بایستی توسط شهروندان رعایت شوند.1

اگربخواهیم بادیدی نقادانه به بعضی از روابط حاکم بر جامعه کنونی نگاهی بیاندازیم متاَسفانه خواهیم دید حتی اگر کسی بخواهد آداب، رسوم و قوانین زندگی شهری و شهرنشینی را رعایت کند، با ناسزا‌ها و متلک گویی‌های فراوان ( کدوم قانون،کدوم نظم…) رو‌به‌رو می‌شود. به عبارت دیگر، آنهایی که مسئولیت‌پذیر‌ترند، بیشتر در معرض خطر و آسیب و دادن هزینه قرار می‌گیرند و در نتیجه، به سوی قانون گریزی حرکت می‌کنند، به گونه‌ای که فرار از قانون و ستیز با نظم و انضباط به یک ارزش و هنجار و رعایت اصول و آداب شهر نشینی، به امری ضد ارزش و نابهنجار تبدیل شده و بی‌مسئولیتی اجتماعی رواج می‌یابد و در توجیه این عمل همین بس که بگوییم، چه کسی درست عمل می‌کند که ما عمل کنیم،بزرگ‌ترها و … بدترند. با این تفاصیل و شرحی که گذشت، به راستی چرا مردمی با هزاران سال تمدن و فرهنگ غنی این گونه قانون‌گریزی و نظم ستیزی را سر لوحه کار خود قرار داده‌اند؟! شاید در این زمینه مقصر صددرصد مردم و شهروندان نباشند. جامعه‌شناسان ما از این‌که مسئولین شهری و فرهنگی در طول سال‌های گذشته به هنجارها و مناسبات اجتماعی نسبت به مسایل سیاسی، کمتر پرداخته و اهمیت داده‌اند، انتقاد می‌کنند و معتقدند، برقراری ارتباط مناسب بین شهروندان و دستگاه‌های اداره کننده، لازمه داشتن جامعه و شهری سالم و شهروندانی قانونمند و بهنجار است. به گفته جامعه شناسان، زندگی کنونی که بیشتر از نوع شهری است، نیاز به قوانین و ارتباطات خاصی دارد که هر گونه قصور، کوتاهی و نادیده گرفتن قوانین، موجب بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و … می‌شود و از فردی به فرد دیگر، خانواده و همکاران در سطوح اداری انتقال می‌یابد. آنان معتقدند، باید به شهروندان در جامعه، قوانین مربوط به شهرنشینی، یادآوری و آموزش داده و در برابر هر قانون یا ضابطه‌ای، ضمانت اجرایی لازم فراهم شود و در شرایطی که لازم شد، افراد متخلف مجازات شوند. باید بدانیم که اگر قوانین مربوط به شهروندان در جامعه ما ایران؛ یعنی احترام به حقوق دیگران، وقت شناسی، عدم ایجاد مزاحمت در موضوعات مختلف برای دیگران، حفظ محیط زیست و پیشگیری از هر گونه آلودگی، ایجاد فضا و محله‌ای سالم، چرا که محله سالم جزیی از زندگی است، مشارکت در اداره شهر و جلوگیری از تخریب اموال عمومی، برقراری ارتباط مناسب بین شهروندان و تعامل مثبت با آنها و دستگاه‌های اداره کننده، احساس مسئولیت نسبت به محیط زندگی، انجام وظایف قانونی، کمک به حاکمیت قانون و هنجارها در تعاملات روزانه و مناسبات اداری، ارزش و وظیفه دانستن حفظ و نگهداری شهر و ….مد نظر قرار گرفته و رعایت شود، با توجه به اینکه شهرستان مهاباد جزو شهرهای مهاجرپذیر است که به مرور بافت پیچیده‌ای در آن بوجود خواهد آمد و زندگی در آن بدون رعایت قوانین و آداب و رسوم شهرنشینی ممکن نیست، باعث تقویت اساس قوانین شهروندی و فرهنگ شهر نشینی شده و از بسیاری هزینه‌های گزاف که مسبب آن، ناهنجاری‌ها و ناملایمات اجتماعی است، جلوگیری خواهد کرد و این مهم، توجه ویژه دولت و نهادهای مسئول را طلب می‌کند تا با ایجاد قوانین مدون و استفاده از نظرات ارزشمند جامعه‌شناسان و کارشناسان،جامعه، شهر و شهروندانی قانونمند را به ارمغان آورند و شاهد شهر و شهروندانی سالم به دور از ناهنجاری‌های اجتماعی و فرهنگی، که شایسته ماست، باشیم، چرا که مشخصه اصلی و مثبت هویت تاریخی ما فرهنگ شهرنشینی چند هزارساله است.

باز هم متذکر خواهیم شد که فرهنگ شهرنشینی با فرهنگ اداره شهر قرین است به عبارت دیگر همانگونه که شهروندان مکلف به رعایت الزامات شهری هستند، مدیران شهری نیز به عنوان مروجین این فرهنگ عهده دار فرهنگ سازی و رعایت محدودیتهای ناشی از اعمال مدیریت شهری هستند. فرهنگ شهر نشینی بایستی چون موجودی زنده در حال تکامل باشد. این فرهنگ در زمینه ارتباط شهروندان با یکدیگر نیازی به بازنگری و اصلاحات دارد، بیشتر روابط شهروندان تصنعی، خشک و بی روح است، نزدیکی افراد ناشی از قرابت و خویشاوندی نیست بلکه ضرورت زندگی ماشینی آنها را به یکدیگر نزدیک کرده است. در این زمینه توسعه فرهنگ روستایی که توام با عطوفت و همدلی و همگرایی است توصیه می گردد. توجه بیشتر به محلات و تشکیل شوراهای محلی گامی در جهت رسیدن به این مقصود است.

– مقدمه

گاه گاه شنیده میشود شیشه های اتو بوسهای عمومی شکسته شده اند، دربها و صندلیهای ورزشگاهها شکسته شده اند، گوشی تلفنهای عمومی کنده شده اند، بر روی درختان و نیمکتهای پارکها عباراتی به یادگار نوشته شده است، سطلهای زباله جدا گردیده اند، کابلهای برق پاره شده اند، بر روی دیوارهای سرویسهای عمومی نیز عباراتی نوشته شده است، محافظ کیوسکهای تلفن با فندک سوزانده و سوراخ شده اند و کودکان در تخریب اموال عمومی از یکدیگر سبقت گرفته اند ؛ این نوع رفتارهای مخرب و خشونت آمیز به عنوان وندالیسم مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

– وندالیسم

در فرهنگ لغات بیگانه از وندالیسم به عنوان دشمنی با علم و هنر ، وحشیگری و خرابکاری و از کلمه وندال به عنوان خرابگر(کسی که از روی حماقت یا بد جنسی اشیاء هنری یا همگانی را خراب کند). این واژه بر اساس فرهنگ آکسفورد در سال 1663 میلادی به تخریب جاهلانه یا آگاهانه هر چیز زیبا ، محترم و حفاظت شده ای اطلاق می شد. این واژه به تدریج گسترده تر شد و هرگونه رفتار مخرب ، بی پروا ، بی فرهنگ و بی رحمانه را در بر می گرفت.

1-1- تاریخچه و وجه تسمیه واژه وندالیسم

وندالیسم مشتق از واژه وندال است. وندال نام قومی از اقوام ژرمن _ اسلاو به شمار می رفت که در قرن پنجم میلادی در سرزمین های واقع در میان دو رودخانه اودر و ویستول زندگی می کردند.2 آنان مردمانی جنگجو، خونخوار و مهاجم بودند که به کرات به نواحی و سرزمینهای اطراف قلمرو خود تخطی و تجاوز کرده به تخریب و تاراج مناطق و آبادی های متصرفه می پرداختند. روحیه ویرانگرانه قوم وندال سبب گردیده است که در مباحث آسیب شناسی کلیه رفتارهای بزهکارانه ای که به منظور تخریب آگاهانه اموال ، اشیاء ومتعلقات عمومی و نیز تخریب و نابودی آثار هنری و دشمنی با علم و صنعت و آثار تمدن صورت می گیرد به گونه ای به وندالیسم منتسب گردد.

این تعابیر بویژه در حیطه هنر و آثار هنری رواج یافت. به عقیده صاحب نظران رفتاری را می توان وندالیسم خواند که ضمن دارا بودن جنبه های خشونت و تخریب ویژگیهای ذیل را دارا باشد :

الف) صدمه به چیزهایی که متعلق به دیگران است

ب) صدمه به اموال عمومی

ج) در کل هر خسارتی که دیگری باید آنرا جبران کند .

اگرچه بزعم آسيب شناسان اجتماعي همه صور و انواع نابهنجاريها و نژندي هاي اجتماعي چون سرقت، قتل، قمار، قاچاق، خودكشي، فحشاء، اعتياد، الكليسم، ونداليسم و نظاير آن چه بمثابه انحراف (كجروي ) و چه در زمره بيماري يا اختلال، معلول ناسازگاري هایي است كه بر روابط فرد و جامعه حاكم است، مع الوصف بايد توجه داشت كه در همه دوره هاي تاريخي بنا به ماهيت و طبيعت ساختارها، سازمان ها، نهادها و روابط اجتماعي توليد از يكسو و سرشت رواني و طبيعت زيستي انسان از سوي ديگر، اشكال، صور و انواع خاصي از كجروي ها، اختلالات و ناهنجاريهاي اجتماعي در جوامع بشري بروز و نمود يافته است. از اين رو در برخي از دوره هاي تاريخي بعضي از رفتارها را در جوامع ، رفتارهاي نژند، مذموم و يا كجرو تعريف كرده اند، رفتارهاي نژند جديدي نيز كه خاص شرايط و جامعه جديد است، مطرح شده اند.
به عبارت ديگر با تغيير ساختارها و مناسبات اجتماعي، بايدها و نبايدها، سنجه ها و ملاك هاي سلامتي و بيماري اجتماعي، ارزش ها و هدف هاي فرهنگي و نحوه برداشت، طرز تلقي و ارزيابي هاي افراد نيز متحول و دگرگون گرديده اند. اين خود نه تنها اشكال و انواع جديدي از نابهنجاريها را پديد آورده است، بلكه ميزان شيوع و رواج و نيز معني و مفهوم آن را تغيير داده است. شايد سخن دوركهايم (1343) شاهد صائبي بر اين مدعا باشد كه : “جنايت در واقع تعيين كننده مرزهاي وجدان اجتماعي و اخلاق جمعي است. بدين گونه جنايت با وجدان جمعي بستگي دارد. اگر وجدان جمعي دگرگون شود و تحول يابد مفهوم نابهنجاري نيز دگرگون مي گردد و تحول مي يابد.”
ونداليسم در زمره آن دسته از انحرافات و بزهكاريهايي است كه در جامعه جديد نمود و ظهور يافته است.
ژانورن (1963)، ويلكينسن (1995)، هوبر (1991) و گلداستون (1998) آن را مرضي مدرن و نوظهور دانسته اند كه به مثابه معضلي اجتماعي تا نيم قرن پيش مطرح نبود.امروزه در بسياري از شهرها ونداليسم بصورت يك مشكل اجتماعي حادّ مطرح است كه نه تنها سلامت و امنيت جامعه را به مخاطره مي اندازد، بلكه هزينه هاي مالي گزافي را تحميل ماليات دهندگان و ساكنين اين شهرها مي كند. برخلاف بسياري از جرائم و انحرافات، آثار ونداليسم مشهود و پيداست.در سبب شناسي ونداليسم، پژوهشگران و اهل تحقيق متذكر شده اند كه آن چون اغلب اشكال رفتارهاي بزهكارانه معلول عوامل و شرايط متعدد و متفاوتي است. از اين رو وقوف به ماهيت فرآيند ونداليسم بعنوان يك مجموعه بهم بسته و پيوسته نيازمند بررسي عوامل مختلفي در ارتباط و همبستگي با يكديگر است. وندالیسم با انگیزه های مختلفی صورت می گیرد گاه انتقام جویی از جامعه و عملکرد مسئولین شهری موجب بروز رفتارهای خشونت آمیز می گردد گاه تفریح و پرنمودن اوقات فراغت سبب میشود اموال عمومی مورد صدمه و تخریب قرار گیرد در شدیدترین حالت انگیزه های سیاسی که به قصد مقابله با نظام حاکم یا تغییر نظام سیاسی صورت می گیرد موجب بروز رفتار وندالیسم می گردد. بمب گذاري با هدف تخريب اموال عمومي، استفاده از مواد منفجره نظير ترقه و بمب دستي به منظور آسيب و تخريب برخي از متعلقات اشخاص حقيقي و حقوقي و موارد عديده ديگر از رايج ترين صور رفتار بزهكارانه و ونداليستي در جامعه مدرن است. توسعه جامعه مدرن خصوصاً شهرها و تحولاتي كه در سطح ساختارهاي اجتماعي و روابط و مناسبات جمعي در دوران جديد بوجود آمده تمامي شئون و جنبه هاي مختلفه زندگي فردي و اجتماعي را متأثر ساخته و در دنياي امروز روابط انسان ها در معرض تغيير و تحول و پيچيده تر شدن دائم و مستمر قرار دارد. تمدن ماشيني امروز كه به دنبال خود توسعه شهرهاي صنعتي ايجاد محلات پرجمعيت، تغيير زندگي ساده قديمي و تبديل آن به يك زندگي پرتجمل و پيچيده، تغيير زندگي ساده و مبتني بر روابط عاطفي و همدلي به يك زندگي مبتني بر روابط رسمي و بيروح همراه با فردگرايي مفرط، رقابت سرسختانه و عقل گرايي، درآميختگي سنت هاي كهنه و نو، تضعيف انسجام و همبستگي اجتماعي، شكست ها و عقده هاي رواني پنهاني و اميال سركوب شده و آرزوهاي ناكام مانده و تشديد احساسات درماندگي، سرخوردگي، ناتواني و اجحاف را به ارمغان آورده است، پي آمد ديگري نيز داشته و آن عصیان روزافزون انسان ها علي الخصوص نسل جوان در برابر واقعيات اجتماعي و نيروهاي سركوب گر بيروني است. به ويژه سرپيچي و عدم متابعت از قواعد و سنجه هاي حاكم بر روابط اجتماعي و طغيان بر عليه نظم دستوري جامعه و واكنش به محرك هاي بيروني در فرم عكس العمل هاي منفي يكي از مهم ترين و شاخص ترين واكنش هاي رفتاري برخي از گروه ها و افراد در جامعه امروز است. به زعم هوبر (1991) و ويلكينسن (1995) عصيان روزافزون انسان، علي الخصوص نسل جوان، در برابر تحميلات اجتماعي و نيروهاي قاهر و سركوبگر بيروني نه تنها مبين احساس اجحاف و درماندگي آنها بلكه گوياي خشم و پرخاشگري آنان در اثر احساس اجحاف و درماندگي است. از اين رو ونداليسم مرضي نوظهور و مدرن در جامعه جديد است كه عكس العملي است خصمانه و واكنشي است كينه توزانه به برخي از صور فشارها، تحميلات ناملايمات، حرمان ها و اجحافات بيروني و اجتماعي. در متون جامعه شناسي انحرافات و آسيب شناسي اجتماعي ، ونداليسم كراراً به مفهوم داشتن نوعي روحيه بيمارگونه به كار رفته كه مبين تمايل به تخريب آگاهانه، ارادي و خودخواسته اموال، تأسيسات و متعلقات عمومي است (ويلكينسن، 1995؛ كلارك 1991).
ونداليسم، در اين معني، از بلاهاي جوامع امروزي است كه در گذشته ديده نشده است. «وندال هاي كهن »، در هجوم هاي وحشيانه خود، چيزي را ويران مي كردند كه خود نساخته بودند، اما «وندال هاي مدرن »، چيزي را نابود مي سازند كه از آن جامعه خودشان است. از اينرو ژانورن ازونداليسم بعنوان نوعي بيماري جهاني خرابكاري در قرن حاضر و عصر مدرن و بمثابه پديده اي جهاني نام مي برد و آن را بگونه اي مجاز به تخريب آثار هنري، دشمني با علم و صنعت و آثار تمدن اطلاق مي كند. بهمين علت است كه اغلب روحيه اي را كه تمايل به نابودي آثار هنري، تخريب اموال عمومي و همه چيزهاي زيباي ديگر را دارد روحيه ويرانگر يا متمايل به خرابكاري (ونداليسم ) مي خوانند.
ميير و كلينارد (1975) در تعريف ونداليسم متذكر مي شوند كه :
«ونداليسم عبارت است از تخريب ارادي اموال و متعلقات عمومي به صورتي مداوم و مكرر»
انحرافات همچنين برحسب اينكه رفتار انحرافي ناآگاهانه صورت مي گيرد و يا خود كنشگر به عمل منحرفانه خود آگاهي دارد به دو نوع انحراف ناآگاهانه و انحراف آگاهانه تقسيم مي شود:
چنانچه عملي از روي ناآگاهي و بدون قصد و نيتي در باب نقض هنجارها و قواعد اخلاقي از سوي فرد صورت پذيرد كه با هنجارها و ضوابط اجتماعي مقرره مغاير باشد، اين نوع عمل نابهنجار را انحراف ناآگاهانه مي گويند.در مقابل انحراف آگاهانه به انحرافي اطلاق مي شود كه در آن فرد يا افراد بطور هدفمند و دانسته و مبتني بر قصد و نيتي به رفتارها و اعمالي دست زنند كه با ارزش ها و هنجارهاي جاري جامعه منافات داشته باشد (شيخاوندي، 1353).
«… مدارس هدف نخستين وندال هاست. آنان شيشه كلاس ها را مي شكنند، اشياء منقول، وسايل آموزشي و لوازم التحرير مدرسه را تخريب مي كنند يا به سرقت مي برند. كتابخانه ها اعم از كتابخانه هاي محيط هاي آموزشي و يا كتابخانه هاي عمومي به نحو گسترده و وسيعي تحت تاراج وندال ها و تخريب و تهاجم آنها قرار دارند. صفحاتي از كتاب ها با عناوين و موضوعات مختلف بريده يا كنده مي شوند. در مواردي كل كتاب مورد تخريب و آسيب قرار مي گيرد. علاوه بر مدارس كليه تأسيسات، اموال، متعلقات و اماكن و وسايل عمومي نظير وسايل حمل و نقل عمومي، وسايل ارتباطي، علائم ترافيك، پل ها، جاده ها، پارك ها، سينماها و تئاترها، بيمارستان ها، ترمينال هاي مسافربري، گالري ها و موزه ها، گورستان ها، عبادتگاه ها، هتل ها، خوابگاه ها و نظاير آن به وفور و كراراً در معرض تخريب و آماج يورش خصمانه وندال ها قرار دارند» (مییر و کلینارد ،1975).
در شهرها بعلت تراكم جمعيتي، تراكم اخلاقي، وجود پاره فرهنگ هاي مختلفه، تشتّت ارزش ها، رقابت، فردگرائي و تضعيف روحي جمعي و انسجام مكانيكي و غلبه همبستگي ارگانيكي، انفكاك، بيگانگي، انحراف و جداافتادگي فرد از جامعه و هنجارهاي اجتماعي و تجلي شرايط آنوميك بيش از مناطق روستائي مشهود است.
2-1- چاره اندیشی و راههای مقابله با پدیده وندالیسم :
برای مقابله با این پدیده (وندالیسم) باید این اندیشه را القاء کرد که اموال شهر متعلق به عموم شهروندان است و صدمه به این اموال ، صدمه به مالکیت خود محسوب می گردد . هر قدر تعهد عمومی نسبت به اموال شهر افزایش یابد وندالیسم نیز متقابلاً کاهش خواهد یافت.
البته این موضوع ارتباط تنگاتنگی با مساله فرهنگ شهرنشینی دارد. علاوه بر این تجدید نظر در ساختار و نحوه استقرار تاسیسات و پاره ای از اموال عمومی ، تغییر مبلمان شهری مانند استفاده از گلدانهای سنگی و افزایش ارتفاع تیرهای برق و افزایش نظارت رسمی و علی الخصوص نظارت مردمی و مراقبت مضاعف دستگاههای مسئول از جمله عوامل دیگری است که در کاهش پدیده وندالیسم موثر است.

فرهنگ وهنر94/10/2

رحیم کاری نو

کدخبر666666

انتهای پیام /

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.