آیرال خبر ،یادداشت مدیر مسوول ،پری ناز اسبلی ،نگاهی به تاریخچه ی این عرفان
«عرفان اکنکار» از مکاتب عرفانی کاملا جدیدی است که در ایالات متحده امریکا پدید آمده است. در میان جنبشهای شبهمعنوی جدید، اکنکار شاید تنها فرقه ی شبهدینی باشد که به صورتی منسجمتر و مشخصتر در ایران به فعالیت پرداخته است.«اکنکار» به دانش وارد و خارج شدن روح از بدن گفته میشود.1 خلاصه ی «طریقه اک» آن است که باید روح را از بدن جدا کرد.
پیروان این فرقه راه کارهای مختلفی را برای نیل به هدف فوق ارائه میکنند که استفاده از هر نوع مواد مخدر، ایجاد رابطه، یوگا و نوشیدن مشروبات الکلی از جمله ی آن هاست.پدیدآورنده ی این عرفان، «پال توئیچل» متولد کنتاکی امریکاست. وی عضو نیروی دریایی امریکا بوده که در سال 1965 میلادی به روشنایی رسیده! و تعالیم خود را با عنوان «عرفان اک» عرضه کرده است؛ مکتبی برگرفته از آموزههای یکی از فرزانگان تبتی به نام «ربازار تابارز».
افکار و عقائد
توئیچل خود را پیامبر میدانست و پس از خود نیز این مقام را به شخص دیگری به نام «هارولد کلمپ» عضو نیروی دریایی امریکا و شاگرد سرّی خود واگذار کرد که امروزه «استاد حق» در قید حیات در طریقه ی اکنکار به شمار میرود. کتاب مقدس این فرقه «شریعت کیسوگمات» نام دارد و پیروان این فرقه مدعیاند که از طریق رؤیا بینی، خود را تا مقام همکار خداوند ارتقا میدهند. از این فرقه تاکنون شصت کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است.استفاده از روح به عنوان کالبد طبیعی انسان برای سفر به دنیای ماوراء و ترک کالبد فیزیکی برای رسیدن به هدف نهایی یعنی رسیدن به بهشت حقیقی، شعار این فرقه است؛ برای همین اکنکار را «حکمت باستانی برای سفر روح» یا «فرقه ی دانش باستانی سفر روح» در عصر حاضر معرفی کردهاند.
تفکر پایهای اکنکار، ریشه در تاریخ بهویژه هندوئیسم دارد و اساس آن را تناسخ تشکیل میدهد. اکنکار به خدا اعتقادی ندارد و فقط از بهشت سخنانی میگوید. قیامت نیز در این تفکر جایی ندارد و آن را اختراع کلیسا برای کنترل توده ی مردم میداند. در این عرفان، نور و صوت نیز از محورهای اساسی است که در ترک بدن توسط روح و بازگشت به آن نقش مؤثری دارد.
از اشکالات مهم بر این مکتب که پاسخی هم برای آن ندارد این است که این مکتب عرفانی – که اساس آن را سفر روح تشکیل میدهد – از سفر روح هیچ هدفی ندارد و صرف سفر روح را هدف نهایی میداند، درحالیکه خروج روح از بدن نمیتواند هدف باشد بلکه یکی از مراحل و منازلی است که سالک در آغاز راه به آن دست مییابد تا به هدف غایی که وصول به خداست برسد و حال این که این هدف در این عرفان، گمشدهای است که کسی به دنبال آن نیست.
شیطانپرستی
نگاهی به تاریخچه ی شیطانپرستی
شیطانپرستی پیشینهای هزاران ساله دارد و دلیل آن را پرستش هر موجود دارای قدرت از سوی مردمان هزاران سال پیش و یا در نظر گرفتن دو خدای ضد هم یعنی خدای خیر و شر میدانند که نمونه ی آن در آیین زرتشت و قبل از آن در دنیای مصر باستان و بینالنهرین دیده میشود، اما برای نخستین بار «توماسهاردینگ» در 1565 میلادی در کتاب «تکذیب یک کتاب» واژه ی شیطانپرستی را علیه «مارتینلوتر» به کار برد و باعث ترویج و شیوع این لفظ شد، تا آنجا که شیطانپرستی در قرنهای هفدهم و هجدهم میلادی در برخی کشورهای غربی به صورت یک رسم ظهور پیدا کرد که به مخالفت با دینهای ابراهیمی میپرداخت.
نشانه ی ستاره ی صبح، نامی که به شیطان تعلق دارد. این علامت در مراسم مخفیانه «کابالا» و جادوگری برای احضار ارواح شیطانی استفاده میشود. این علامت را شیطانپرستان با دو رأس در بالا و ملحدان با یک رأس در بالا استفاده میکنند.
در سالهای آغازین قرن بیستم، برخی عناصر سستایمان با تکیه بر گرایشها و نظریات توراتی و پروتستانی به طور مخفیانه جریان شیطانپرستی را با ویژگیهایی همچون گناهگرایی، قتل، تجاوزات جنسی، نابود کردن اصول اخلاقی، بیتوجهی به مسائل توحیدی و… پایهگذاری کردند. آنان با استفاده از موسیقیهای جذاب و متنوع، انجام اعمال خارقالعاده و دور از ذهن و با استفاده از خلأ معنویت در غرب، عدهای را به عضویت گروه خود درآوردند و بعدها نیز توسط قدرتهای بزرگ سیاسی مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفتند. سال 1960 را میتوان بهطور جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطانپرستان در امریکا دانست، یعنی زمانی که یک جریان شیطانپرستی مسیحی به طور رسمی در کشور امریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کرده است.
ظهور این پدیده، مدیون حمایتهای بیدریغ سرمایهداران یهودی و فراماسونها بود. جادوگری و شیطانپرستی را در اوایل قرن 19 میلادی، بعضی از سرمایهداران و اشرافزادگان انگلستان که عضور گروههای فراماسونری بودند، به رهبری «سر فرانسیس داشو» با نام «باشگاه آتش جهنم» در شهر لندن تأسیس کردند و با تلاش آن ها، این گروهها در امریکا نیز رواج یافتند.
اغلب سرمایهدارانی که حامی شیطانپرستان بودند از قاچاقچیان و تولیدکنندگان مشروبات الکلی و مروجان قمارخانهها و مراکز فساد در اروپا و امریکا بودند و علت حمایت آن ها از این گروهها جلب سود از فروش مشروبات و ترویج آن در جامعه توسط این گروهها بود، بهطوری که اکنون یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مشروبات الکلی در جهان «ساموئل برنفمن» رئیس غول صنایع شرابسازی در دنیا، یک یهودی مهاجر است. «روچیلد»، سلطان دنیای پنهان که بزرگترین امپراتوری قمار دنیا را در امریکا ایجاد کرد و از قاچاقچیان مشروبات الکلی و مواد مخدر است نیز یک یهودی و از حامیان این گروههاست. اولین بنیانگذار شیطانپرستی نوین «آنتوان شزاندر لاویِ» یهودی است که مؤسس کلیسای شیطان بود.
افکار و عقائد
بیشتر شیطان پرستان به جای اطاعت از قوانین خدایی یا طبیعی و اخلاقی، بر پیش رفت فیزیکی خود با راهنمایی های موجودی مافوق با قوانینی فرستاده شده، تمرکز دارند و از باورها و گرایش های ادیان گذشته، مخصوصاً ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) اجتناب می کنند. آن ها به جای محور قرار دادن خدا در مرکز هستی، بیشتر گرایش های خودپرستانه دارند و با الگوگیری از مکتب های ماتریالیستی و اُمانیستی، خودمحور و جادومحور هستند و خود را در مرکز هستی و قوانین طبیعی می بینند. بعضی دیگر نیز شیطان را خدا می دانند و به پرستش او روی می آورند.
گروهها و گرایشها
شیطانپرستان را به دو گروه اصلی تقسیم کردهاند:
الف) شیطانپرستی فلسفی (معاصر)
ب) شیطانپرستی دینی (سنتی)
الف) شیطانپرستی فلسفی (معاصر)
به طور غیررسمی و گسترده، این شاخه از شیطان پرستی را منتسب به آنتوان شزاندر لاوی، مؤسس و کاهن اعظم کلیسای شیطان و نویسنده کتاب «انجیل شیطانی» و بنیانگذار «شیطان پرستی لاویی» می دانند. او در 1930 در شیکاگو به دنیا آمد و در سال 1950 در دایره ی جنایی پلیس امریکا مشغول به کار شد. از ازدواج اولش دختری به نام «کلارا لاوی» و از رابطه ی عاشقانه اش که هیچ وقت به ازدواج منجر نشد، دختر دوم او به نام «زنا لاوی» به دنیا آمد.
او یک پیانیست مشهور بود که شب های جمعه به ارائه سخنرانی های سرّی خود به نام «دایره ی اسرارآمیز» می-پرداخت و در همین حلقه بود که یکی از اعضا پیشنهاد تأسیس آیین جدید را به او داد. او در 30 آوریل سال 1966 در حالی که سر خود را (به عنوان رسم آیین جدید) تراشیده بود، بنیانگذاری کلیسای شیطان را اعلام کرد و همان سال را سال اول عهد شیطان اعلام کرد و خود را کاهن کلیسای شیطان نامید.او با انتشار کتاب انجیل شیطانی در 1969 تعالیم کلیسای شیطان را پایه ریزی نمود و شیطان را فرمانروای زمین اعلام کرد. او در 1997 بر اثر تورّم ریه مُرد و جسدش به رسوم شیطانی سوزانده شد و خاکسترش بین وراث تقسیم گشت تا از قدرت اسرارآمیز آن در پرستش شیطان استفاده کنند.
اکنون «پیتر گیلمورا» رهبر کلیسای شیطان است. آنتوان لاوی تحت تأثیر نوشته های فردریک نیچه، آلیستر کرالی، مارک دسید و چارلز داروین و بسیاری دیگر قرار داشت و تعالیم خداجویانه کلیساها را مسخره می نمود و شیطان در نظرش موجودی مثبت بود. شیطان پرستان لاویی نیز را خدای خود میدانند و اعتقادی به خدا ندارند.ادامه دارد