بار الهی بسوزانم بسوزانم بسوزانم     بگو لا اله الا الله را بدانم بدانم بدانم

من هیچ ندانم ندانم ندانم                  تا به کی باید بگویم بدانم بدانم بدانم ؟

شاعر وحید نومی گلرار

آیرال خبر :جناب گلزار چطور شد که تصمیم گرفتید که مدافع حرم شوید؟خیلی وقت بود که هوایی شده بودم هروقت تلویزیون حرم را نشان می داد بی اختیار گریه می کردم ودلم می خواست که آنجا بودم ولی نه راهش را می دانستم ونه کسی واسطه شده بود تا اینکه روری شهیدوحید پیش من آمدند وگفتند عمو جان دلم هوایی شده خواب دیدم باید بروم همین که شهید گفت باید بروم گفتم وحید جان وقتشه باید برویم .شهید گفت که خواب دیده که چند نفر سیاه پوش در صحرایی به یک نفر سبز پوش تنها حمله می کنن و میرهجلوی مرد سبز پوش می ایستهسیاه پوشان سر شمی برند هردو شروع به گریه کردیم وتصمیم به رفتن گرفتیم .

آیرال خبر :چطور اعزام شدید از چه کانالی ؟ما خیلی تلاش کردیم به سپاه وبسیج رجوع کردیم ولی نتوانستیم اعزام بگیریم تا اینکه یکی از دوستان وحید توانست برای ما این کار را بکند وما به عراق رفتیم ووارد جیش شدیم .

آیرال خبر :در کدام عملیات ها شرکت داشتید ؟ما در بسیاری از عملیات ها بودیم اما بهترین عملیاتی که من خاطره بسیار خوشی دارم عملیات لبیک یا رسول الله بود .

آیرال خبر :از عملیات لبیک یا رسول اله بگین :هدف ما در مرحله اول تکریت بود بعد از فتح تکریت  دیدیم که هم زمان وهم فرصت مناسبی است نیرو متوقف نشد و70کیلومتر تا بیجه پیش روی کرد ما در این عملیات ماموریت شناسایی داشتیم فرمانده غراوی از ما معبرمی خواست .سامرا در شمال غرب دجله قرار داشت وانجا جنگل صعب العبوری وجود دارد ودر جنگل کوهی بود که مقر داعش بود ما باید دجله را رد شده وبه کوه می رسیدیم 4روز در شناسایی بودیم موقع شناسایی چوپانی دستگیر کردیم که بعد متوجه شدیم که قبلا از ارتش عراق بود بسیار کمک کرد به ما .و3را ه نشان داد وما باید تصمیم می گرفتیم که راهی را انتخاب کنیم که هم نفر رو وهم ماشین رو باشد چون وحید دوره غواصی دیده بود ار وقتی که دجله رادید به فکر افتاد تا از راه دجله نیز حمله کنیم وچون جیش نیروی متخصصی در این رمینه نداشت این فکر از جانب وحید بسیار بسیار مورد اسقبال قرار گرفت  و ما در آن عملیات به خاطر زیرکی وحید بدون کوچکترین خسارتی رد شدیم .چون دشمن حتی فکر هم نمی کرد که ما از را ه غواصی بتوانیم این عملیات را هدایت کنیم .بعد از اتمام عملیان فرماندهان اذعان کردند که تفکر وحید وتبحر اون عامل موفقیت این عملیات شده است که حتی فرماندهان از بغداد هم از وحید تشکر کردند.

آیرال خبر :با توجه به اینکه سابقه نظامی گری ندارید چطور این قدر موفق عمل کردید ؟ما دوره های تکمیلی بسیج را گزرانده ایم ووحید غیر از دوره کامل سربازی در مناطق مرزی حراست پالایشگاه  بود ودوره های تخصصی گزرانده بود دوره هایی مثل غواصی دفاع از شخصیت وتیراندازی وحید تکواندو کار بود ومن در سال 69نفر دوم تک تیر اندازی بودم .

آیرال خبر :از خاطرات بیجه بگین :ما با اصحاب الحق به بیجه رفتیم ابتدا خارج از شهر در مقر بودیم بعد به شهررفتیم ودر پشت بام مستقر شدیم چون جنگخانه به خانه بود متوجه شدم دو تا داعشی قصد ورود به منزلی را دارند من ان دو را زدم با صدای شلیک من پشتیبانی امد ودر گیری شروع شد تا فردا ی ان روز بعد از نماز ظهر نیرو ها غافلگیر شدند ما به انها هجوم بردیم 30-40خانه عوض کردیم تا به مقر اونا رسیدیم و عملیات با موفقیت اتمام یافت واز من وشهید وحید بسیار قدر دانی شد از طرف بغداد .

آیرال خبر :از روز شهادت وحید بگین :ایام محرم بود در جیش عارفی بود که نماینده مرجع تقلید بودند نمی دانم چطور شد که به وحید گفتم برو وخوابت را تعریف کن وشهید این کاررا کرد ایشان در جواب گفتند تو شهید خواهی شد .از آن روزوحید حال وهوای دیگه ای داشت با اینکه بسیار خیر بود اما خیر تر شده بود حتی چیزی رو که خودش نیاز داشت به دیگری می بخشید یک روز دیدم جوراب های خودش رو داده به سربازی پرسیدم گفت من دیگه نیازی ندارم .

روز عاشورا همه امدند وگفتند که بیا به زیارت برویم ولی وحید گفت امروز زیارت من اینجاست شهید به عنوان تک تیرانداز به روی دیواری رفته بود وکشیک می داد که داعشی ها حمله کردند 20نفر بودند گویا وحید 12نفر را می زند ولی طرف نفر سیزدهم نارنجکی پرتاپ می شه ودست وحید آسیب می بینه وحید اسلحه رو به حالت رگبار در میاره پرتاب نارنجک یعنی شناسایی شدن وحید خودش رو به پشت دیوار می رسونه ولی گلوله ای به سرش اثابت می کنه وحید شهید میشه .در عراق مراسم با شکوهی برای وحید گرفتند وبه ریارت کربلا ونجف بردند خیلی اصرار کردند که جنازه وحید در عراق بماند .وحید در عراق شناخته شده تر از تبریز بود .

 

همسر شهید گوشه ای نشسته بود وبه فرزندش آرتین عکس پدر را نشان می داد وآرتین داشت عکس را می بوسید سراغش رفتم ودر خواست کردم دقایقی را با ما باشد .

آیرال خبر :لطفا خودتان را معرفی کنید ؟المیرا اختیاری متولد 65

آیرال خبر: از نحوه آشنایی با شهید بگین :شهید پسر دای ام بود واز همان بچگی افکار خاصی داشت با قرآن مانوس بود وهمیشه با قران صبحت می کرد و هروقن می خواست ضرب المثلی بگوید مصداق قرآنی آن را می گفت .

آیرال خبر :از خصوصیات شهید بگین :شهید بسیار خیر بود در حدی که از گفتن آن عاجزم یک سوم حقوقش را در حسابی پس انداز می کرد وهرکس نیاز داشت به او می داد هیچ یلدم نمیره در بندر عباس که بودیم دوبار جهزیه داد اونم با دست خالی حتی از وسایل زندگی خودمان .

آیرال خبر :جطور رفتن خودش رو به شما گفت :بعد از خوابی که دیده بود دل دل می کرد که برود اول مخالفت کردم ولی دیدم که وحید خیلی وقت است که تصمیم خود را گرفته مانع نشدم .

آیرال خبر: از آخرین وداع بگین :بعد از خداحافظی برگشت ودوباره آرتین را بغل کرد و کفت مواظب باش شما را به خدا می سپارم

خدا حافظ شما خواهد بود به آرتین پسر خدا می گفت گفت پسر خدا مثل اسمش همیشه پاک خواهد ماند ورفت بی اختیار دنبالش رفتیم تا حالا دنبالش تا سر گوچه نرفته بودم اون روز من در خانه به اتاق می رفتم وناراحت می خوابیدم شهید آمد وگفت چقدر می خوابی بیا همدیگر را زیاد ببینیم شاید برگشتی نباشد.

فرهنگی 97/9/25

کدخبر110381

مصاحبه پری ناز اسبلی

انتهای پیام /

 

توسط سردبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.